🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ساحل(به نام یک زن)

(ثبت: 220207) دی 8, 1398 

 

”ساحل”
.
امشب زنی در من نماز ”عشق” را خوانده
در من تمام رنج های عشق ”او” مانده
امشب دلی را با صدایش باز لرزانده
در من زنی آواره و از ”عشق” جا مانده…
.
امشب نماز دفن قلبم را که می خواندم
با یک تن مهجور و بی آغوش می ماندم
با یک تن از ”تو” تهی،حیران و واماندم
بین تمام آرزوهایم که جا ماندم…
.
پوشیده ام پیراهنی از تور آبی رنگ
با چشم هایی محو تو مبهوت و مشکی رنگ
بو می کشم عطر تنی پر حیله و نیرنگ
دیدم کنارش باز می خوابی و من!دلتنگ
.
یک تن،تهی از عشق های تلخ و زجر آور
یک بخت نافرجام و دلخون دارم ای مادر
هر شب من و تخت و همین قرص های خواب آور
هر شب من و تنهایی و کابوس درد آور…
.
دیگر چه چیز از خانه و کاشانه ام مانده؟
قلبم درون سینه ای تاریک جا مانده…
این زن برای مرد خود،این شعرها خوانده!
و واژه هایی که پس از او،بی هجا مانده…
.
من سهمی از مردانگی هایت نمی خواهم
عمری که شد با تو هدر را هم نمی خواهم
من،باورم،عشقم،دلم را هم نمی خواهم
دیگر چه سودی دارد؟این دل را نمی خواهم…
.
#م.پروا✒♥
#خیال سپید📚

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها
  1. سلام و درود

    چهار پاره های زیبا و حزن انگیزی بود
    شادی بی حد برایت آرزو می کنم

    در پناه خدا شاد زی
    🌿👏👏👏👏👏🌿

  2. این زن برای مرد خود،این شعرها خوانده!
    و واژه هایی که پس از او،بی هجا مانده…

    این زن برای مرد خود این شعر را خوانده 💐💐💐

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا