🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سراپا سیاه پوشیده
هم چون سیاهی چشمانش
تو که بر ستون سپید مرمر داده
نگاهش خیره، به گوشهای از دیوار
هزاران حرف در دل ، زبان
میچرخد، اما در دل میچرخد!
دستان خالی رو بسوی کدامین کَس
و کدامین نیاز را گدایی کردن
چهره ای زیبا ولی در هم فرو رفته
غم موج میزند از بین دو دیده او
سایهای از روبرو پیدا، نمیبیند
جز خود کسی را در سیاهی شیشه
میرود و جای خالی او بر روح سپید مرمر
غم روح سیاهی نقش میبندد؟
سالیان دراز آن ستون سپید
از داغ سیاهی میگرید می گرید
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
بستن فرم