![كميل فضلي](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2019/07/17817963_1700965446587031_8354440710526599168_a.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ديروز فهميدم كه بيمارم
يك غده از جنس خودآزاري
يك آدم بيمار، تنها، گُنگ
با شعرهايي كوچه بازاري
از دردسر، سردرد، مي پيچم
در شهري از باران رگباري
فرهاد گويي سخت مشغول است
در ذهن مجنونم به حجاري
از صبح تا شب غرق رويايم
شب تا سحر در فكر بيداري
يك توده از عشقت به جا مانده
در كله ام سگ مست و سيگاري
پيكي زد و هوش از سر من برد
پيمانه را تا خرخره خوردم
گيلاس ها را شوكران مي كرد
آن چشم هاي قهوه قاجاري
آن نازت اي تَنْ ناز ما را كشت
با آن نگاه سرد تاتاري
اي نازي شبهاي برلينم
من عاشقت هستم، تو مختاري
ديگر زليخا يوسفم را خورد
گرگي نداند چيست خودداري
از او به جا پيراهني پاره
از من، مني مجنون ادواري
من فكر مي كردم كه چون ابري
بر اين بيابان سير مي باري
من فكر مي كردم كه مي سازي
من فكر مي كردم كه معماري
اما خرابش كرد، مي فهمي؟
اين سينه را پُك هاي تكراري
گفتم كه آوارم نكن كردي
دنيا به من يك من بدهكاري
من هرچه بودم پوچ تر كردي
يك صفر پوچم، پشت اعشاري
اي قاتل اي هند جگر خوارم
دست از سفر اي كاش برداري
گويم نرو اما تو خواهي رفت
پشت سرت اين مرد را داري
يك روز مي فهمم پشيماني
يك روز مي فهمي كه تب داري
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
مرداد 31, 1398
سلام بر شما بزرگوار
یک روز میفهمی پشیمانی
درودتان باد
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🍃🌿💐
پاسخ
شهریور 1, 1398
یک سکانس زیبا از افکار جوانهای امروزی
عالی بود با کلام
پاسخ
بستن فرم