🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
| تاریخ عضویت: | ۱۳۹۶/۰۶/۲۶ |
| تعداد شعر: | 343 |
| تعداد مطالب: | 62 |
| آخرین فعالیت | ۱۴۰۳/۰۱/۲۷ |
از شانه های لحظه
سرک می کشم
رویا
دم دست بود
امّا برایم بسی نفسگیر ِ
دور می نمود،
این لعنتی فاصله
روی بوم آبان نگاه
پر کرده جای تماشا
هی پر رنگ می شد
و
من هی در غمگنی
فرو می روم…
لاک پشتی
ودرازای راه
در همان ابتدا
نفس به شماره می افتاد
در چاله،چو له ها
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
درود مجدد جناب مانا خیلی خیلی از لطف شما ممنونم که با صبر و حوصله به
سلام حمیدجان در این مورد یک داستان کوتاه برایتان تعریف می کنم : روزی یک نفر از
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
درود جناب مانای عزیز از اینکه وقتتان را می‌گیرم عذرخواهی می‌کنم اما بدلیل اینکه شما مطالعات
سلام افلاطونیان معتقد بودند که ورای این عالم که مجاز است ، عالم دیگری نیز هست
سپاس گذار رحمت و زحمتی هستم که کشیدید خانم عبدلی عزیز و بی تردید سعی
اردیبهشت 25, 1398
سلام و عرض ادب شاعر فرهیخته
شعر زیبایی خواندم
آفرین
احسنت
دستمریزاد
👏👏👏👏👏
شادکام باشید انشاالله
🌹🌷🌺🌸
پاسخ
اردیبهشت 25, 1398
سلام استاد
انتظار رویایی آبانی
گذران عمر دوره ایام زندگانی ، برای رسیدن به زمستانی شدن …اگر عمر باقی باشد و فرصت اجل رسد….
با سیر لاک پشتی توآم با آشوب خیالی اضطراب ، چسان به دورترین مقصد و مقصود خود را برسانم ….
هر چند ضرب المثل ، شتر آهسته می رود شب و روز…
سپاس از نگارش زیبای تان
پیروز باشید استاد.
🌷🌸🌺🌹
پاسخ
بستن فرم