🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سروده هایی از: عابدین پاپی (آرام)

(ثبت: 252049) مهر 21, 1401 

سروده ی 1

برفِ چشمانت
چه به هنگام
بر هنگامه ی زندگی ام نشست
بارور شد
و عشق را
عاشقانه تفسیر کرد؟!

سروده ی 2

من
عاشقِ شبی ام که
پُر از آفتاب است
و تو
به خاطره ای فکر می کنی
که
هنوز نیمی از باران اش را نباریده است!

سروده ی 3

می اندازد
اندازه ای از عشق
ما را به یاد ِمعشوق می اندازد
آه انسان
چه قدر دیر چه نزدیک
آقای مرگ
من
تو
و او را
از ارتفاع زندگی می اندازد!

سروده ی4

به نام آزادی
که
نیمی از پروازش را
بی گناه در قفس کُشتند
و به نام تبعید
آن روز که
تبِ آن را که برداریم
«عید» می شود!؟

سروده ی 5

گُم
چه واژه ی قشنگی است
وقتی زندگی با گریه هایش
در چشمانِ تو گُم می شود
آنگاه که باران
لبخندِ زمستانی اش را
در کوچه های اردی بهشت پیدا می کند!

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. فریبا نوری

    مهر 21, 1401

    من
    عاشقِ شبی ام که
    پُر از آفتاب است

    درود جناب پاپی گرانقدر
    🌷🌷🌷

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا