🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سر به مهر

(ثبت: 208674) اسفند 10, 1397 

در انبوهی اشک
گونه ، گونه
می لغزیدم…
در
درّه ، درّه های سرخ دل
منزل به منزل
دور بر می داشتم
در خود گیج می زدم …
مبهوتِ !
از کجا آمده اینهمه پای تاولم
در این همه بیغوله
افتاده
بی هیچ ندایی که بر خیزد
به یا ریم
بر می گردم
چقدر جاده ساخته
عبور کرده از رویم
از خستگی چاله و چاه
ازم پر شده
برای آخرین مدل اسبان تندروِبی نفس
هر پیچ هزار سر مانده براه
غبار ش صدای منست
در گاه بیداری
در ظلمانی ترین هزاران چهار چوب استخوانی
شعله خورده اند
تا نیران بپیچد در پنجره ها و سنگلاخی ها
و تا اینجا
روی فریادها بی شرم سکوت بود
در گلوی بی گاه و چاه
آواز غریبم می پیچید…
تا سرازقرونی در آورد
که هنوز الفبایش نگشوده

 

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. مازیار نژادیان

    اسفند 12, 1397

    🌹🌹🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا