🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سه گلشنی به نام حال آتشی دل

(ثبت: 224414) فروردین 7, 1399 

 

سه گلشنی به نام حالِ آتشیِ دل

(آغازگر:)
“در امتحانِ عشقِ تو، ماندیم نا تمام اما هنوز هم غزلی هست مست فام”
(بدنه:)
اما هنوز هم، نَفَسم آسمانی است چشمم بدون شُبهه، پر از مهربانی است
شب ها به ماهتابِ تو، دستم نمی رسد اما نگو: جداییِ مان جاودانی است
من: مشتریِّ چشمکِ نازِ ستاره ات شب های دل همیشه مقیم جوانی است
در کهکشانِ رازِ تو پیداست گم شدَه م این چشم اشاره هات برایم نشانی است
آشوبِ خوبِ حضرت محبوب را بگو: فهمیده ام که بینِ دو چشمش تبانی است
خورشید بر تغزّلِ خود، رشک می بَرَد در انفجارِ دم به دمِ بی کرانی است
این گونه، شادی و غمِ مستانِ روزگار مصداقِ بارزِ شُبَهاتِ زبانی است
مثل مدار وقف طواف تو هستم و فرقِ فراق و وصل فقط واژگانی است
(پایانبخش:)
“خوب است حالِ آتشیِ دل به لطفِ دوست.”

تعریف قالب شعری سه گلشن هم بصورت خلاصه و هم بصورت تشریحی:
بطور خلاصه: سه گلشن، قالبی ست با سه قسمت آغازگر(مقدمه)، بدنه(متن) و پایان بخش(نتیجه) در شکل های مختلف قافیه مند ویا بدون قافیه؛
بطور تشریحی: سه گلشن، قالبی ست با سه قسمت آغازگر(مقدمه)، بدنه(متن) و پایان بخش(نتیجه) در شکل های مختلف قافیه مند ویا بدون قافیه که در آن، آغازگر، یک یا چند مصراع(با طول عروض سنتی) ویا لَخت(با طول عروض نیمایی) است که می تواند با هر یک از شکل های متنوع در پذیرش قافیه و یا حتی بدون قافیه بیاید. متن، مجموعه ی چند یا چندین مصراع یا لَخت است که ترجیحا به شکل قافیه ی غزل (یعنی رعایت قافیه در لَخت اول و همه ی لَخت های دوم ابیات) می آید؛ اما سایر اشکال قافیه بندی و حتی شکل بی قافیه را نیز بر می تابد و سرانجام، قسمت پایان بخش قرار می گیرد که مانند قسمت آغازگر ممکن است از یک تا چند مصراع و یا لَخت را با انواع چینش های قافیه ای ویا بدون قافیه در بر گیرد؛ بنابراین، سه گلشن از سه قسمت آغازگر، متن و پایان بخش، تشکیل می شود و هریک از قسمت های آغازگر و پایان بخش آن، از یک یا چند مصراع و یا لَخت بصورت قافیه مند و یا بدون قافیه ساخته می شود و قسمت متن ویا به عبارتی بدنه ی این شعر از چند ویا چندین مصراع یا لَختِ ترجیحا قافیه مند و از نوع قافیه ی غزل شکل می گیرد.

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها 15 
  1. محمد ترکمان(پژواره)

    فروردین 7, 1399

    … درود بر استاد رضاپور عزیز
    راهت روشن…

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 7, 1399

      درود و سپاس، استاد پژواره ی گرانقدر❤️🙏

  2. علی معصومی

    فروردین 7, 1399

    درود و عرض ادب
    ◇◇◇◇♡◇◇◇◇
    جناب رضا پور نازنین

    ◇○○○•••○○○◇
    🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 7, 1399

      درود و عرض ادب و سپاس، دوست گرانقدر🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌈

  3. مینا یارعلی زاده

    فروردین 7, 1399

    درودتان جناب رضاپور ارجمند
    سال نو بر شما مبارک🌹🌹🌹
    زنده باشید و سلامت و پیروز

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 7, 1399

      درود و سپاس
      و عرض تبریک سال نو
      خدمت شما خواهر گرانقدرم🌹🌹🌹🌿

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 7, 1399

      به دلیل تفاوت فونت… مرز مصراع های این سه گلشن، کاملا مشخص نبوده است.

      سه گلشن بالا به این صورت است:

      سه گلشنی به نام حالِ آتشیِ دل

      (آغازگر:)
      “در امتحانِ عشقِ تو، ماندیم نا تمام
      اما هنوز هم غزلی هست مست فام”
      (بدنه:)
      اما هنوز هم، نَفَسم آسمانی است
      چشمم بدون شُبهه، پر از مهربانی است
      شب ها به ماهتابِ تو، دستم نمی رسد
      اما نگو: جداییِ مان جاودانی است
      من: مشتریِّ چشمکِ نازِ ستاره ات
      شب های دل همیشه مقیم جوانی است
      در کهکشانِ رازِ تو پیداست گم شدَه م
      این چشم اشاره هات برایم نشانی است
      آشوبِ خوبِ حضرت محبوب را بگو:
      فهمیده ام که بینِ دو چشمش تبانی است
      خورشید بر تغزّلِ خود، رشک می بَرَد
      در انفجارِ دم به دمِ بی کرانی است
      این گونه، شادی و غمِ مستانِ روزگار
      مصداقِ بارزِ شُبَهاتِ زبانی است
      مثل مدار وقف طواف تو هستم و
      فرقِ فراق و وصل فقط واژگانی است
      (پایانبخش:)
      “خوب است حالِ آتشیِ دل به لطفِ دوست.”

  4. محمدعلی رضاپور

    فروردین 7, 1399

    سلام و احترام،
    برای شناساندن بهتر قالب های تازه و توانمند سروش، سه گلشن و شعر سبز(چندآهنگ) به همیاری شاعران گرانقدر، نیازمندیم.
    تقدیمی:
    در قالب سروش:
    1- از زمانی که دیکتاتور شد/
    سیکل را نگذرانده، دکتر شد/
    ناظر فنّی رِآکتور شد/
    و ترقّی کرد.//
    2- نردبان ترقّی آوردند/
    نردبان؟ – پلّه برقی آوردند/
    هر چه غربیّ و شرقی آوردند/
    در احزاب.//
    3- آن سرِ نردبانِ جمهوری/
    قله ی لامَکانِ جمهوری/
    جانِ جمهوری/
    پایه، پیدا نیست.//
    نمونه شعری در قالب جدید سه گلشن
    (تنها قالب مهندسی شده در شعر فارسی که هر سه بخش آغازگر، بدنه و پایانبخش را در خودِ ساختارِ قالب دارد:)
    “شعر، زیباترین تریبون است؛ حرف هایی بلند می طلبد/
    تا تَسَلّا و مرهمی بشود، شاعری دردمند می طلبد//”
    مشکلاتِ زیادِ ما کم نیست. شاعر از زلف یار می گوید/
    بچه های طلاق، بد یُمن اند؛ شعرِ بوس و کنار می گوید/
    پدری، مدتی ست بیکار است؛ غم گرفتار و تلخ گفتار است/
    همسرش باردار و بیمار است؛ از غمِ انتظار می گوید/
    دست های لطیفِ بیوه زنی مثل دستانِ پیرمردان شد/
    چشمِ پاکِ همیشه پُر شرمش، از غمی بُردبار می گوید/
    چار راهِ رفاه، پشت چراغ، دختران، گل حراج کردَه ند و /
    گلِ بی عطرِ کاغذی، چیزی، از بدِ روزگار می گوید/
    فاصله بین ملت و دولت، راهِ این جلگه است تا قله/
    شاعرِ بی غمِ تغزّلباز، باز وصف بهار می گوید/
    “شاعران در شبِ ملایمِ شعر فقط از شوق و آرزو گفتند/
    عده ای از دو چشم دلبرشان، جمعی از حلقه های مو گفتند/
    باز هم دخترانِ گل در دست …. باز هم مردمانِ پایین دست … ./
    باز هم شاعران در این بُن بست، غزل از مهرِ ماهرو گفتند . //”

    نمونه ای در شعر سبز(چندآهنگ)، گونه ای از شعر میان سپید و نیمایی، با الزام به کاربرد قافیه و ایجاد چندآهنگی باتغییر اوزان:

    ناگاه/
    آه!/
    زیر آوار ماند خاطر من/
    رفتی و رفتم و رفت/
    و هیچ کس نفهمید جز عشق/
    که از عشقت/
    ای سراسر عشق!/
    بر سرم چه ها رفت .//

  5. طارق خراسانی

    فروردین 7, 1399

    سلام‌و درود بر حضرت دوست
    لطفا جهت انتخاب داوران به آدرس پست ذیل تشریف آورده و چنانچه مایل هستید جزو اعضای هیئت داوران باشید در آن پست اعلام تا با رای اعضا به امر داوری بپردازید.
    http://sherepaak.com/224434/فراخوان-برای-انتخاب-هیئت-داوران

    در پناه خدا

  6. سلام………

    استاد رضاپور عزیز

    همشهری گرامی

    .بهره بردم بزرگوار ….

    التماس دعا

    سلامت باشید

    🌺🌺🌺🌺🌺

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 7, 1399

      سلام بر شیر مرد مازندرانی،
      فرهیخته ی گرانقدر
      بهترین ها را در پناه خدا داشته باشید عزیز!🌺🌺🌺🌺🌺🌿

  7. محمدعلی رضاپور

    فروردین 8, 1399

    درودتان گرامی!
    با همیاری سرایندگان خوب سرزمین مان، قالب ها(وسبک های) نوین و توانمند سروش، سه گلشن و شعر سبز(چندآهنگ) در حال شکوفا شدن اند.
    امید که این گلستان، بی بهره از گل های شما نمانَد که هر گلی بوی خودش را دارد.
    تقدیمی
    قطعاتی در قالب سروش(از جناب علی معصومی)
    □□□
    یک سبد بی بهانه یادم کن
    با دلی عاشقانه یادم کن
    بعد هر آب و شانه یادم کن
    با دعای شبانه یادم کن
    منِ آواره بی تو حیرانم
    □□□
    نذر کردم که شادمان باشی
    از غم و رنج در امان باشی
    مثل خورشید آسمان باشی
    یار و غمخوار مردمان باشی
    دیگر از خاطرم نخواهی رفت
    □□□
    آه از آن چشم فتنه آلود ات
    وای از آن غنچه نمک سود ات
    داد از لحظه های بدرود ات
    چو کویرم بجرعه ی رود ات
    کی ببینم وفای خوبان را
    □□□
    من به جز تو دگر نمی خواهم
    جز غمت همسفر نمی خواهم
    دلبر و تاجور نمی خواهم
    بی تو هوشی بسر نمی خواهم
    کاش میشد که روی بنمائی.

    نمونه ای از شعر سبز/چندآهنگ
    (از جناب حامی شریبی، سروده شده در 20 سال پیش)

    روزگارم
    تب دار است
    هذیانش
    کابوس خوابهای
    – بی صداست
    نخ
    آرزوهایم را
    نکشید
    تن لختش
    پیداست
    درگوش
    – خدا
    فریاد نزن
    حرفهای شیرین
    آوای دهل
    سهم فرداست
    راستی
    حسنک
    شعر من کجاست
    دیر وقت است
    خورشید
    طعم غروبش
    پیداست.

    در قالب سه گلشن(آغازگر+ بدنه+ پایانبخش با حداکثر تنوع در هربخش) از محمدعلی رضاپور(مهدی)

    در امتحانِ عشقِ تو، ماندیم نا تمام

    اما هنوز هم غزلی هست مست فام

    اما هنوز هم، نَفَسم آسمانیَ است

    چشمم بدون شُبهه، پر از مهربانیَ است

    شب ها به ماهتابِ تو، دستم نمی رسد

    اما نگو: جداییِ مان جاودانی است

    من: مشتریِّ چشمکِ نازِ ستاره ات

    شب های دل همیشه مقیم جوانی است

    در کهکشانِ رازِ تو پیداست گم شدَه م

    این چشم اشاره هات برایم نشانی است

    آشوبِ خوبِ حضرت محبوب را بگو:

    فهمیده ام که بینِ دو چشمش تبانی است

    خورشید بر تغزّلِ خود، رشک می بَرَد

    در انفجارِ دم به دمِ بی کرانی است

    این گونه، شادی و غمِ مستانِ روزگار

    مصداقِ بارزِ شُبَهاتِ زبانی است

    مثل مدار وقف طواف تو هستم و

    فرقِ فراق و وصل فقط واژگانی است

    خوب است حالِ آتشیِ دل به لطفِ دوست .

  8. حامی شریبی

    فروردین 8, 1399

    اگر گندم …
    خوردنی نیست
    پس برای کدام
    پرنده
    مترسک می خواستی
    اگر سنگ …
    دشمنی نیست
    پس برای کدام
    آینه
    شکستن میخواستی
    در امتداد
    این همه
    نفسهای سوخته
    اگر دلهره …
    واژه ی سوختن نیست
    پس برای کشتن کدام
    زمستان
    آتش میخواستی

    حامی شریبی

    درود و دستمریزاد
    دوست فهیم و اندیشمندم
    جناب استاد رضا پور گرامی
    بهره بردم بزرگوار 🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا