![عباس انصاری (عارف)](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2021/06/49354-1.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سودا زده !!!!………..غزل
منع سودا نکند پیر ملامت گر ما
دل بریدن ز تو هرگز نشود باور ما
چون شکستی دل من لاف هنر هیچ مزن
ما حبابیم و نسیمی شکند ساغر ما
تو همان جلوه ی نوری که چنین رخشانی
ماه و خورشید نگردد پس از این بر سر ما
تو نبودی که ببینی چه بد آمد به سرم
بعد تو یار جفا پیشه ی افسونگر ما
آتشی مانده به جا از پس طوفانم من
رفته بر باد دگر اخگر و خاکستر ما
همچو دیوانه شدم مضحکه ی رهگذران
به جنونم کشد آخر دل غارتگر ما
بر سر کوی تو هم لیک دگر جایم نیست
قامتم دال شده گشته چو نی پیکر ما
شده ام خاک نشین سر کوی دگران
به امیدی که شود دست تو تاج سر ما
طالع و بخت سیاهم ز ازل این بوده
کی به سر می شود این تیرگی از اختر ما
( عارفا) لابه مکن هیچ مگو هیچ مپرس
سالیانی است که تاراج شده گوهر ما
شاعر: عباس انصاری (عارف) 3/13/ 96 تهران
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
آذر 3, 1400
درود بر شما
زیباست
فقط تکرار قافیه یکبار در غزل مجازه
اینجا قافیه ی “گر” سه بار و “سر” دوبار اومده🌺
پاسخ
آذر 3, 1400
آتشی مانده به جا از پس طوفانم من
رفته بر باد دگر اخگر و خاکستر ما
درود 🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم