![احمد محسنی اصل](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2024/03/رر.png)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
گفتمت:
شکستــنی است ؛
باور نداری …!
بزن !
این دل و …
آن تکه ی سنگ !!
********************
آه از این آئینه ها
که هر چه می کِشند
دست صداقت
درآن …
پیدا نیست !
********************
من اگر خورشید بودم …
سینه ی فردا را
به تردیدِ هنگامه ها
به تکرار ..
می شکســتم !
**************************
شب که می رسد !
سینه ام …
آتش زنه ی ِ
بیداریست !
**************************
آه از این بی تابی!
که هر چه می کشد؛
…دریا …
باز ؛
پر می کند
تمام ِ خویش را
***************************
سینه ام
امروز …
دشنام می دهد !
فردا …
دستِ افترا می زند
چشمانم !
************************
می دانم !
سر رشته ی این سیاهی …
باز همین …
سوژه های
تکرار ی است!
**********************************
هر چقدر هم
سینه ام …
سپید باشد !
باز ….
به تقدیر جاریست …
سیه دانه های ِ
انتظار !
***************************
حساب که می کنم ؛
نه ضرب دارد
سینه ام !
نه به تقسیم می شِکند
چشمانت !
****************************
قائل …
به قابیلم !
تو اگرآدمی …
من ؛
زاده ی ِ دست ِ
ابلیس ام !
**************************
سخن از باد…
که می کنم؛
به آتش …
شراره ها می کشد
” اشعارم ”
********************************
عزیزان ؛
برقراری وجودتان را ارزوست 23/03/1403
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
خرداد 25, 1403
درود بر شما عالی بود مخصوصا قسمت اول شیشه و سنگ👏🏻👏🏻
پاسخ
بستن فرم