🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
وای ، وای
“نفس”
جز به اشتیاق معرفت
بیرون نمی رفت
وای دیگر
” ترانه ، هایم “
نامیرای سرودی بلند
چون رعد
در شیپوری آذرخش
خطی سپید در شب
می کشـــــــــد…
نوید باران
میانه دل دادگیهای ابر ،
ردّ گامهایش
آغوش امید از نسرین ونسترن
پر می شود …
“روز”
از پیمانه های چشم من می گذشت
رقم گلگونی
از مرزهای انتظار
فراتر می رفت …
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):