🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 طنز گل … نشد(قسمت دوم)

(ثبت: 212117) تیر 29, 1398 

ادامه ی طنز گل … نشد

داد زد خانم: چه شد گل‌هاي فرش؟
«گل» شنيدم. رفت فريادم به عرش

داد كردم: «گل»؛ ولي آفسايد بود
صحبتِ خانم، ولي از تايد بود

باز چندين بار گفتم: «گل … نشد»
همچنان تيم مقابل، شل نشد

تا كه آخر، گل، بله گل، گل زدند
چشم‌ها دروازه شان را زُل زدند

گل ولي گل بر خودي، انگار بود
شادي ما بيخودي، انگار بود

خواستم يك دادِ محكم سردهم
دادي از اعماقِ آن غم سردهم

عقل آمد ناگهان هشدار داد
كارت زردش را به من اخطار داد

عقل آمد. گفت: ما كم طاقت‌ايم
عامل تبعيض و اهل بدعت‌ايم

گفت: اين فوتباليان، گل مي‌شوند
خارج از حدّ تحمّل مي‌شوند

شايد اين بهتر كه آنها باختند
نامشان از صدر، زير انداختند

 

 

 

 

نظرها 12 
  1. مسیحا یاری

    تیر 29, 1398

    سلام طنز با حالی بود فاصله ظنز با هجو قدر تار مو هست شاعر خیلی خوب تا آخر نگه داشته روند قلمش را احسنت

  2. جواد مهدی پور

    تیر 29, 1398

    سلام و عرض ارادت محضرتان

    زیبا ست جناب رضاپور گرانقدر

    لذت بردم

    زنده باشید به مهر
    💐💐💐💐💐

    • محمدعلی رضاپور

      تیر 29, 1398

      سلام و ارادت و سپاس، جناب مهدی پور بزرگوار💐💐💐💐💐🌹

  3. سلام و درودتان باد حضرت رضا پور

    جالب و زیبا سرودید

    حق یارتان باد

    🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

    • محمدعلی رضاپور

      تیر 29, 1398

      سلام و درود و سپاس، جناب فتحی بزرگوار🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺💐

  4. تیر 29, 1398

    … درود بر قلمت…

  5. درود برشما عزیز و بزرگوار….بهره بردم….درپناه حق🌺🌺🌺

  6. فائزه ناظر

    تیر 29, 1398

    درود بر شما💐

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا