🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
،،،، خواهم رفت،،،،،
غروبست
باز باریدن گرفت غم
خوشه های اشک
آویز شاخِ تاک وُ صنوبر
مویه می کند در باد!!
می دانی؟؟
از دردِ فراقت
آخرش
در غمباریِ یکی از این غروبها
با خورشید خواهم رفت!!
و
تُرا تنها خواهم گذاشت تا به ابد
چشم انتظارِ طلوع.
،،،، بخوان مرا،،،،،
ای که از سلالهٔ عشقی
بخوان مرا
ای نفسِ غریبم
آشنایِ تازه وُ مونس دیرین
سرگشته ام
خمارم….. بخوان مرا
دنیا همینست!!
نگاهی
خنده ای
مهری محشرساز وُ عشقی طغیانگر
که در قابِ خیال
بارانست وُ امید
در دشتی از شقایق
آنگاه تو می آیی
با آغوشی اشتیاق
لبانی لرزان
چشمانی که نیلی آسمان
گم است در فیروزهٔ نگینش
می خندی وُ می خندم
تا از گرمایِ نفست
جان افتد در نوسانِ نفسم…..
،،،،،،،، عشقِ افلاطونی،،،،،
آه!! ای عشقِ افلاطونیِ من
شب آمده با قطارِ غمها
بی تو
سپهرِ کلبه ام خالی از هر خیالِ روشنی ست
گوئی……
پیچیده در طومارِ سیاهی
غمزهٔ ماه
به مرگ گذاشته سر
صولتِ ثریا
و به این ظلمتِ مطلق
از طغیانِ طاقت
نعشی ام بی نقش
گذرگاهِ یأس
جولانگاهِ جبر
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
خرداد 10, 1402
بسیار مسحور کننده است .
استاد خانمحمدی زیبانگار که از عالم علوی الهام میگیرد در دلواره های کمیابش
استاد دلتان آرام زعشق
قلبتان تراوشگاه ناب ترین احساسات
و چشمانتان مامن وفا
لبانتان درزمزمه مسیح باد
پاسخ
خرداد 10, 1402
خاک پایتان هستم استادم چقدر قلمتان برایم آشناست….. بهترین های دنیا را برایتان آرزومندم
پاسخ
بستن فرم