🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تا تو می آیی در و دیوار عاشق می شود
چشم و قلب و پا و سر انگار عاشق می شود
می روی دستی به آن زلف پریشانت کشی
شانه در دستان تو هر بار عاشق می شود
آب می پاشی به روی گل و بید باغچه
بید مجنون بر تو و دیوار عاشق می شود
تا تو می خواهی نوای نی نینوایی بشنوی
هم نی و هم نغمه و هم تار عاشق می شود
تا رقم بر زلف و خط و روی دلبر می زنی
بوم و رنگ و نقشه و پرگار عاشق می شود
گفته شاعر «عشق اسطرلاب اسرار خداست »
زین سبب هر محرم اسرار عاشق می شود
عشق مروارید گنج مخفی هر عاشق است
جذبه ای بسیار دارد ،مار عاشق می شود
این غزل هم واژه هایش گیج توصیف تو شد
دست از روی دلش بردار عاشق می شود.
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
اسفند 12, 1402
سلام و درود
این غزل عاشقانه چقدر شیرین است!
من. نمی دانم اگر شاعران نبودند وقتی لشگر غم چنگیز وار به دل ها حمله می کرد چه نیرویی می توانست با آن کهکشان درد به مبارزه بر خیزد؟ 🌹
لذت بردم 🌹
پاسخ
اسفند 12, 1402
درود بر شما بزرگوار .شعرآرامش و تسکین دل غمگین است /و طبیب دل من یک غزل شیرین است .
پاسخ
اسفند 12, 1402
درود بر شما بانو پناهنده ی بزرگوار
بسیار بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
دستمریزاد
قلمتان ماندگار👏👏👏👏
پاسخ
اسفند 12, 1402
درود.سپاسگزار مهرتان هستم
پاسخ
اسفند 12, 1402
سلام
در جواب پدر نازنینم جناب خراسانی عرض کنم : صنعت و کشاورزی، زندگی را ممکن می کنند و هنر زندگی را شیرین
پاسخ
اسفند 12, 1402
درود .وعشق یعنی همین
پاسخ
اسفند 13, 1402
سلام مانا جان
چقدر زیبا 🌹
پاسخ
اسفند 13, 1402
درود بر شما استاد بزرگوار.سپاس
پاسخ
بستن فرم