🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 عشق نافرجام…

(ثبت: 213448) مرداد 23, 1398 
عشق نافرجام…

«به نام خدا»

دیگر نگو از «عشق»… از این نام، میترسم!
تا زنده ام از سایه یِ این دام… میترسم!

گفتی؛ که هر کس فارغ از عشق است ناکام است!
بس کن نصیحت را، که من از کام… میترسم!

در اینکه «هجران» مرگ تدریجی ست شکی نیست!
آری… من از این «جوخه یِ اِعدام»، میترسم!

گفتی؛ که با من بودنت… ای یار الزامی ست…
گفتم؛ که من ای یار… از «الزام»… میترسم!

دیگر مرامِ باده نوشان راست گویی نیست!
از بویِ مِی، از مِی گُسار، از جام، میترسم!

جای هراس از زوزه های گرگِ شب بیدار…
من از سکوتِ… «روبَهِ آرام»، میترسم!

در ذاتِ «شیران» رام گشتن ذلتی محض است!
از دیدنِ تحقیرِ… «شیرِ رام»، میترسم!

تسلیمِ سختیهای دنیا نیستم، زیرا…
از نا امیدی… یَأس… از ابهام… میترسم!

گفتی؛ که با من هستی از آغاز… تا انجام!
رفتی و از آغاز و از انجام… میترسم!

از روز اول گفته بودم با تو ای؛ «بد عهد»…
میترسم از این «عشقِ نافرجام»، میترسم!!! ‍

«مهران اسدپور»

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):