🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 عصر عاشورا ز عصر جمعه ام ، دلگیرتر

(ثبت: 136) آبان 3, 1394 


باز دیرم گشته مولا ، از همیشه ، دیرتر
باز دربند خودم ، مسدود تر ، زنجیر تر
/

روح مان پشت تب بی اعتقادی ،پیر شد
روح پیر و نبض جانهامان خدایی،پیرتر
/

صد روایت از دم تیغ خطابت رفته است
باز مظلومیت ات ، بر جانمان شمشیرتر
/

ناله ها کردست دل در نینوای خواهرت
ناله های غربتی ، جانسوز تر ، شبگیر تر
/

قرن ها بگذشته و از شام میآید هنوز
ناله ی واغربتا ، البته بی تاثیر تر
/

از همان تیری که با اصغر به حرمانم کشید
صد هزاران تیر باریدست بر ما ، تیرتر
/

جان مولا گر چه دلگیر و پریشانم ،ولی
عصر عاشورا ز عصر جمعه ام ، دلگیرتر

حسین دلجووو

نظرها 19 
  1. نگار حسن زاده

    آبان 3, 1394

    جان مولا گر چه دلگیر و پریشانم ،ولی
    عصر عاشورا ز عصر جمعه ام ، دلگیرتر

    سلام و عرض ادب و احترام جناب دلجویی گرانقدر
    خیلی خوش آمدید به خانۀ خودتان…
    هم از طرف خودم و هم به نیابت از پدرعزیزم استاد خراسانی که در سفر هستند خیر مقدم عرض می کنم
    باعث افتخارمونه در خدمتتون هستیم

    سپاس از انتشار این شعر بسیار بسیار بسیار زیبا
    ایام عاشورایی بر شما تسلیت باد

    سلامت و سعادتمند باشید همیشۀ ایام

    • حسین دلجویی

      آبان 4, 1394

      درود بر اعظم بانو
      بانو حسن زاده گل و والاگهرم
      دختر استاد و داداش بزرگوارم جناب طارق عزیز…
      بی نعایت سپاسگزارم دختر گلم…
      من نمیدونم چی بگم
      فقط اینو بگم که وقتی پدر معنوی چون استاد طارق دارید انگار دنیا بنامتونه
      من که خدایی به شناختشون افتخار میکنم چ برسه به دوستی شون که اظهر الشمس افتخارات بنده ست

      یک نفر اینجا تلـنگر بر دل ما میزند
      وای بر ما این تلنگرها چه زیبا میزند
      .
      تا بنازی مینوازد تارهای موی خویش
      بر قرار قلب شاعر پـیشه ام پا میزند
      .
      چون نسیم آواره پسکوچه هایم میکند
      تا که طرح گیـسوانش را چلیـپا میزند
      .
      در فراز سرو سبز قامت رویایی اش
      آتشی در ساقه ای افتاده ازپا میزند
      .
      ای خوشا یوسفترین زندانی پیراهنش
      طعـنه ها تا بر تمنای زلیـخا میزند
      .
      درکلاس چشمهایش فرصت تعبیرنیست
      پلک بر هم میزند هر لحظه بر پا میزند
      .
      کیست این فانوس دار ورطه ی رسوائیم
      اینکه چشمش ناخدایش دل بدریا میزند
      .
      عاقبت پایان این غمنامه امـضا می کند
      عاقبت طومار عمر خسته ام تا می زند
      .
      یک نفر ایکاش اینجا نقطه چین را پُر کند
      کیست این …. که امشب نور بالا میزند

      حسین دلجووو

      • نگار حسن زاده

        آبان 4, 1394

        درود بر شما استاد دلجویی گرامی

        بله فرمایش شما درسته

        بنده خیلی خوشبختم که پدرمعنوی بی نظیری دارم

        اگر دنیای شعر رو دوست دارم به این دلیل هستش که دو سال پیش اولین قدم هامو در مسیر شعر و شاعری با تکیه به مهرورزی پدر عزیزم برداشتم

        امیدوارم به جایی برسم که شرمنده اعتماد و بزرگواری هاشون نباشم

        سپاس از مهر و عنایت شما
        و تشکر از شعر بسیار زیباتون

        برفراز و برقرار باشید

  2. فرخنده عابدینی

    آبان 3, 1394

    سلام و درود بسیار
    استاد ارجمند جناب دلجویی بزرگوار
    خیر مقدم. ..
    از اینکه بار دیگر زیبا سروده ای از شما خواندم بی نهایت خرسند شدم.
    شور عاشوراییتان ماندگار
    در پناه خدا

    • حسین دلجویی

      آبان 4, 1394

      سلام و درود بر بانوی عابدینی گل و گرانمهرم
      ممنون و سپاسگزارم دختر خوبم
      نمیدونم چندین و چند تن از عزیز بانوان هستند و بودند و متعجبم که با آنهمه ذوق و شوق و بی تابی جهت راه اندازی سایت چرا نامشونو نمیبینم
      هر چند تعادی شونم از دختران خودم بودند که سالهاست باهاشون ادبیات کار میکردم..
      امید که با توجه به خالی نکردن فضای خانه اصلی مون سایت شعر ایران در اینجا هم گاه گداری حضور پر رنگ و فعالیت مستمر داشته باشند
      از شما هم گلبانوی شعر و ادب و مهر بی نهایت سپاسگزارم
      امید ک روز به روز شاهد زیباترین جاودانه هایتان باشیم..

      طارق بیا ک عقده ی دل با تو وا کنم
      روزی هـزار مرتبه نامت صـدا کنم..
      /
      طارق بیا ک کار جهان اعتبار نیست
      بگذار در وصال تو شکر خدا کنم…
      /
      عاشق نبوده ای که بدانی چه میکشم *
      ماندم ، چگونه وصف تویی ، دلربا کنم
      /
      ما را نه دلبریست نه سودای دل بری
      باید در این میانه فقط ادعا کنم…
      /
      پشت قـیام تو تا انتـهای عـشق
      دل را به شهد شاعریت پرصفا کنم
      /
      طارق دلم شکسته، دعایم نمی کنی؟
      تا این دل شکسته ، رهین شفا کنم
      /
      گاهی دلم برای خودم تنگ می شود
      باید غمم به نام عزیزت رها کنم
      /
      طارق غمی تمام وجودم گرفته است
      اینجا چگونه صحبت آن ماجرا کنم
      /
      آن دلربا که رفت وفادار بود و من
      باید به عشق حرمت نامش وفا کنم
      /
      این را عیان برای تو گفتم ، عزیز من
      شاید که داغ سینه ی تنگم دوا کنم
      /
      باری گلایه مانده به بغض گرفته ام…
      ماندم ، گلایه های غمم را کجا کنم؟
      /
      من آمدم هوای تو قدری سبک شوم
      تا بغض خود به ناب غزلهات وا کنم
      /
      گفتی که نیست حضرت فرهاد و بایدم
      بر عاشقان عصر اتم اقــتدا کــنم
      /
      من «برکه ها» نخوانده ام و ناشیانه تر
      باید درون شعر و غزل ها شنا کنم…
      /
      گفتی بدون عشق چنان باد هرطرف
      باید سفر نموده ، به دل ماجرا کنم
      /
      گفتی دلت خراب غم و غصه گشته و
      بر این دل خرابه سپاس ، خدا کنم…
      /
      حجت تمام کرده ای ای اسوه ی غزل
      می بایدم که بر کـلام شما اکتفا کنم
      /
      طارق یقین حضور تو از سوی کبریاست
      پس می سزد سپاس به ذات خـدا کنم
      /
      باید دو بسته شمع کنم نذر بیت هات
      باید که دین شعر تو امشب ادا کنم
      /
      باید در ابتدا ندهم دل به مدعی
      یا آن که ابتدا تامل این انتها کنم
      /
      آیینه ام که گرد فراموشی ام زدند
      باید کنون دلم به غزل پر جلا کنم
      /
      طارق جدا نموده غم از دل ،کلام حق
      من هم کنون ز غیر خدا دل جدا کنم
      /
      دردا که دیر آمده ای و غروب شد…
      با تو طلوع عشق جدیدی بنا کنم ؟؟
      /
      طارق بمان که مرهم فصل خزان تویی
      طارق بمان که جان به قدومت فدا کنم
      /
      طارق بمان که باز بـداهه سروده ام
      طارق بمان که عقده دل با تو وا کنم

      حسین دلجووو

      • فرخنده عابدینی

        آبان 4, 1394

        سلام مجدد
        خیلی عالی بود استاد. ممنون
        خوشحالم که هستید

  3. علی اکبر سلطانی

    آبان 3, 1394

    سلام و عرض ادب …

    روح مان پشت تب بی اعتقادی ،پیر شد
    روح پیر و نبض جانهامان خدایی،پیرتر

    درودتان استاد ..
    موفق باشین …

    • حسین دلجویی

      آبان 4, 1394

      سلام بر علی اکبر گل و بزرگوارم
      ممنونم جناب سلطانی عزیز

      اما چرا کاربر مهمان ، عزیزم؟؟
      اگه ثبت نام نکردین پس،یاالله

      آنی که ز کف رفت همـانا دل ما بود
      اینی که بجا ماند همین حاصل ما بود
      /
      ما غرق به دریای غم و گردش چشمت
      فانوس ترین بارقـه ی ساحل ما بود
      /
      غیر از تو کسی هیچ ردیف دل ما نیست
      تا ماه جمالت غــزل کامـل ما بود
      /
      در سایـه ی چشمان تو یک قافله ی آه
      از هرم غزل هـای شبم شامـل ما بود
      /
      مرداب سکوتیـم که از جذبه ی ماهت
      نقشی ز رخت شـامل آب و گل ما بود
      /
      بودیم و خیالات خوش داشــتن تو
      ارزنده ترین دایـره ی باطـل ما بود
      /
      از حاصل جمع تو همین بس که درآخر
      این دل که فنـا شد دل ناقابل ما بود
      /
      مجنون که به دیوانه گری شهره شهر است
      در دشت جنون همسـفر عاقل ما بود *

      حسین دلجووو
      بیت تضمین از فرخی یزدی

    • حسین دلجویی

      آبان 4, 1394

      راستی اکبر جان این غزلی ک یه روز بم گفتی نسخه شو براتون بزارم …عزیزم..
      ببخشید اگه یه وخ پسندتون نشد
      سعی میکنم من بعد بیشتر دقت کنم داداشم

      نمیشود که شوی یک دمی فراموشم
      تویی که شهد لبت با ترانه مینوشم
      /

      برای از تو نوشتن همیشه کم دارم
      برای از تو سرودن همیشه میکوشم
      /

      تو شهد آب حیاتی که حسرتت باقیست
      تو سکر جام شرابی که با تو میجوشم
      /

      حکایت من و خواجه حکایتی ازلی ست
      همو که داد ز غصه ،نجاتمان ،دوشم
      /

      همیشه طفل دبستان خط لب هاشم
      همیشه آرش عشق کمان ابروشـم
      /

      عجب مدار پلنگی به چنگ ، آهو داشت
      عجیب این که پلنگی به چنگ آهوشم
      /

      همیشه در دل خود جاودانه می سوزم
      اگر چو آتش زرتشت سرد و خاموشم
      /

      از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
      هـنوز پـیرهنم را نشـسته می پوشم *

      حسین دلجووو

  4. درود بر شما
    مأجور باشید و موفق .. بهره بردم

    • حسین دلجویی

      آبان 4, 1394

      درود بر استاد مهرپرور و بزرگوارم، جناب حاج محمدی عزیز..

      محمدی جان ، برادر گلم… حالا مجبوری عربی باهامون چاق سلامتی کنی که من معنی شو ندونم داداش؟
      حالا من برم دهخدا رو نصف شبی از کجا پیدا کنم ک بدونم «ماجور» یعنی چه؟

      اقا خیلی دوووستت داریم
      ممنونم از نگاه مهتابی و مهر بخشتون..

      نمیشود که شوی یک دمی فراموشم
      تویی که شهد لبت با ترانه مینوشم
      /

      برای از تو نوشتن همیشه کم دارم
      برای از تو سرودن همیشه میکوشم
      /

      تو شهد آب حیاتی که حسرتت باقیست
      تو سکر جام شرابی که با تو میجوشم
      /

      حکایت من و خواجه حکایتی ازلی ست
      همو که داد ز غصه ،نجاتمان ،دوشم
      /

      همیشه طفل دبستان خط لب هاشم
      همیشه آرش عشق کمان ابروشـم
      /

      عجب مدار پلنگی به چنگ ، آهو داشت
      عجیب این که پلنگی به چنگ آهوشم
      /

      همیشه در دل خود جاودانه می سوزم
      اگر چو آتش زرتشت سرد و خاموشم
      /

      از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
      هـنوز پـیرهنم را نشـسته می پوشم *

      حسین دلجووو

  5. طارق خراسانی

    آبان 4, 1394

    سلام و هزاران درود به امیر الشعرای شعر ایران
    حضرت استاد ضمن عرض تسلیت حضور شما را به جمع شعرای پاک خیر مقدم عرض می کنم.
    در فومن هستم و هوا تازه دارد روشن می شود نت تلفن همراه هم معجزه آفرید تا بتواندم به عزیز جانم عرض ادبی،داشته باشم.
    خدا میداند که شعر ایران را خیلی دوست دارم و خانه ی اصلی من آنجاست.
    اینجا ما کاربر زیادی نخواهیم داشت زیرا اهداف مقدسی را دنبال می کنیم و این اهداف مهم ووقت گیرند.
    لذا بسیاری از کاربرانی که می خواهند در شعر رشد کنتد ما آن ها را به وبسایت معظم شعر ایران هدایت خواهیم کرد.
    اینجا ما در پی فرهنگ سازی هستیم ، فرهنگ حفاظت از خود ، جامعه، انقلاب اسلامی و سیاره ی زمین لذا به وجود گهر مردان ادبی مانند شما سخت نیازمندیم.
    آثاری که تدوین خواهد شد در سبک و سیاق گلستان سعدی ست و بزودی در فراخوان همه چیز را شرح خواهم داد.
    در پناه خدا شاد زی استاد گرانمهر

    • حسین دلجویی

      آبان 4, 1394

      درود بر استاد دل و برادر گلم جناب طارق خراسانی والاگهر و بزرگمهرم
      طارق جان مبارک باشه عزیزم
      الحمدالله که جمعتان جمع است و دوستان گرمابه و گلستانتان در معیتتان…
      الهی شکر
      امید که همیشه موفق و پایدار و سلامت ببینمتون
      بله استادم
      متن سرتاسر سرشار از تعهد و احساس مسئولیتتان را خواندم
      چه قدر زیباست که عزیزی چنین عاشقانه به اعتلای فرهنگ و ادب سرزمین مادری اش بپردازد و در این را کمر همت بسته بذل جان نماید

      من هم به اندازه ی وسع قلیل و بضاعت اندک خودم در پیشگاه افریننده ی مهربانیها براتون دعای خیر و ارزوی توفیق و سلامتی میکنم…
      =====

      در ضمن استاد گلم

      ایشالله ک مسافرت شمال خوش بگذره

      =====

      دلنوازان تا به دل رو می کنند
      در سرای سینه جادو می کنند
      /
      ناز نازان در غزل با عشق خویش
      دست ما پیش همه رو می کنند
      /
      شعله می کارند و صد آتشقشان
      باز می گردند و جارو می کنند
      /
      ربـــنای طور را سر می دهند
      صحن جان را غرق یاهو میکنند
      /
      در شمیم ، فاعلاتن ، فاعلن
      کار صدها دشت شب بو میکنند
      /
      گر که دنیا هم سر یاری نداشت
      دل به شور عشق هم سو میکنند
      /
      با غزل ها چون نسیمی ، قسمتت
      پیچ پیچ جعد گیسو می کنند
      /
      الغرض هم چون طبیب حاذقی
      با قلم اعــجاز دارو می کنند
      /
      ای خوشا طوسم که یاران گاه گاه
      گوشه چشمی هم به دلجو میکنند

      حسین دلجووو

      ======

      ای وای بر دل ما ، ای وای بر دل من
      زنجیر بر سر آرید،اصلا به سینه میزن
      /

      توران به خاک یکسان گردد اگر که امشب
      یک تن خبر نماید از این سفر ، تهمتن
      /

      بی مهر روی طارق در جستجوی طارق
      آهم زده به افلاک ، اشکم زده به دامن
      /

      او رفته بی محافظ سوی شمال ایران
      باشد خبر نگردد از این مقول ،دشمن
      /

      باید که چون محافظ همراه او بگردم
      یا بهر حفظ جانش الان شوم سوپر من

      /
      این سایت شعر پاکست،یعنی که پاک ، اما
      طارق بدون دلجو ، رفته است شهر فومن
      /

      اینم به نیت تبسم برای طارق عزیز
      انشاالله به سلامتی برگردید

      • نگار حسن زاده

        آبان 4, 1394

        بی نظیر بود استاد

        بسیار بسیار عالی

        لذت بردم

        سپاس بی کران

  6. درود بر شما. شعر عاشورایی زیبایی است ولی بدون متمم جمله است. هرچند در بیان شعری خیلی چیزها رواست. استفاده کردم. مأجور باشید!

    • حسین دلجویی

      آبان 4, 1394

      سلام جناب پژوهنده بزرگوارم
      بی نهایت سپاسگزارم

      اقا من معنی کلمه «ماجور » رو نمیدونم
      البته استاد حاج محمدی هم استفاده کرده بودند
      خلاصه بگذریم استاد

      سیاه مشقی ناقابل تقدیمتون میکنم ،بخطر امشب که هر غزلی خواستم پاسخ بدم دیدم مورد لطف و عنایت و گاه چوبگاری دوست نادیده ی بزرگوارم قرار گرفتم
      بی نهایت ممنون و مرهون و مدیون مهر منیرتونم..

      ای فرازت اوج بی تکرار عشق
      ای فرودت مرکز پرگار عـشق
      /
      ای نگاهت در صف آیینه ها
      چار چار گرمی بازار عشق
      /
      ثبت شد در دفتر اندیشه ها
      از بلندای تو استمرار عشق
      /
      گشت پیدا در ضمیر آفـتاب
      از دل منشور تو ، آثار عشق
      /
      با تو باید رفت تا مـعراج نور
      با تو باید رفت تا دیدار عشق
      /
      با تو باید رفت تا اوج غـزل
      با دلی سرشار در پیکار عشق
      /
      از تو باید گفت با آئـینه ها
      روز میلاد تو در اخبار عشق
      /
      هر چه بارم کردچشم عاشقت
      در غزلها کرده ام من بار عشق
      /
      اقتدا بر چـشمهایت عالمیست
      مقتدای عشق من، «سالار عشق»

      حسین دلجووو

  7. سمانه تیموریان

    آبان 4, 1394

    درود استاد عزیزم
    ایام سوگواری رو تسلیت میگم خدمتتون

    • حسین دلجویی

      آبان 4, 1394

      سلام بر گل سر سبد سایت شعر ایران و یاس پر طراوت مهر و محبت و شعر و مرام
      ممنونم گل دختر بزرگ مهر و والا تبارم…

      امشب بیا و خاطره هایت مرور کن
      از گیر و دار ابری دلها عبور کن
      /
      امشب بیا و ساده بگو دوست داری ام؟
      امشب بیا گذشته ، ز اندیشه دور کن
      /
      امشب بیا و روشنی خانه ام ببخش
      از تور خویش کعبه دل پر ز نور کن
      /
      امشب بیا و نغمه شادی به جان بخوان
      امشب بیا و خاک به چشم غرور کن
      /
      درد از نگاه جام غزل با تو میرود
      شوقی بریز و جام ادب پر سرور کن
      /
      امشب بیا و در تن آیینه ها بتاب
      یعنی بیا و آه ز آیینه دور کن
      /
      امشب بیا و منتظران را صفا ببخش
      از تور عشق کعبه ی دل پر ز نور کن
      /
      امشب بیا و نغمه ی شادی به جان بریز
      امشب بیا و ناز به چشم غرور کن
      /
      شادی بیار و غم ببر و مثل آسمان
      دل را به نام آبی دریا مرور کن
      /
      نازی به کام تشنه ی آیینه ها ببخش
      دل را برای سینه ی تنگم صبور کن
      /
      امشب بیا به آذر دل ، مهرو ماه شو
      مهری بتاب و منجمدی را بخور کن
      /
      شرم از نگاه دشت غزل های من ببر
      شوقی بریز و جام غزل پر ز شور کن
      /
      خاکسترم، به خاطره ها دلخوشم هنوز
      روحی ببخش و آتش جان در تنور کن
      /
      تا کی اسیر بسته ی پاشوره ها شوم
      یا برکه ام ببخش به جان ، یا که تور کن
      /
      امشب توسلی به دو چشم تو کرده ام
      امشب بیا و خاطره هایت مرور کن

      حسین دلجووو

  8. سیروس کامجو موحد

    اردیبهشت 1, 1395

    سلام استاد عزیزم 

    بعد چند سال غیبت دوباره آمدم مکتب شعرت تا بیاموزم.

    استاد دلجویی عزیز واقعا خوشحالم که دوباره میتونم از لطف های شما  استفاده کنم.

    زنده باشی استاد

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا