🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
من عطر شولای علی را می شناسم
لبخند سیمای علی را می شناسم
قبل از رسیدن در میان دردمندان
تعجیل در پای علی را می شناسم
هرشب شرر دارد بِدل تا صبح فردا
من سوز آوای علی را می شناسم
می بیند و سر میزند غمخانه ها را
چشمان بینای علی را می شناسم
بنهاده مشک بینوایی را به دوشش
من قد و بالای علی را می شناسم
با کودکان بی پدر سرگرم بازیست
من قلب دریای علی را می شناسم
آنشب سرش دربند دیدار خدا بود
من طرز ایمای علی را می شناسم
معصومی از درد سر بشکفته ی او
من حال زهرای علی را می شناسم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
خرداد 8, 1398
سلام و عرض ادب
احسنت شاعر جان
شعر زیبایی خواندم
آفرین
موفق باشید
👏🌹👏🌹👏🌷👏🌷👏🌷👏🌺👏🌺👏🌺👏🌸👏🌸
پاسخ
خرداد 8, 1398
سلامو درود
بسیار عالی ست
دلمریزاد
اجرتان با مولای عاشقان
در پناه خدا سلامت باشید 🌿👏👏👏👏👏🌿
پاسخ
خرداد 9, 1398
درود گرامی
زیبا بود
پاسخ
خرداد 11, 1398
پاسخ
خرداد 11, 1398
سلام استاد معصومی عزیز
بسیار صفا کردم با شعر ولایی شما
من تازه واردشدم در این سایت اما گویا دوستان بسیاری در این سایت میباشند از دیدارتان خرسند گشتم🌺
پاسخ
بستن فرم