🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
طلب از دوست کنی آگهی از روز الست
به چه تدبیر خدا کرد مرا زنده و مست
از همان روز که در ساغر می غلت زدم
چشمه عشق به رقص آمد و اندوه شکست
بر سر سجده چو دیدم ، ملک العرش بگفت
چار تکبیر تو ای دوست ز عرش هم بگذشت
قدرت عشق ببین ، خنده سالک بنگر
به یقین عاشق رویت بخرد شادی هست
می عرفان بده ساقی که به یک جرعه می
به فنایی برسم ، زنده شوم ،باده به دست
نرگس چشم تو را ، در گل نرگس دیدم
او به حدی نگران شد که به چشم خون بنشست
عارضِ باغ تو را دوست ، طبیعت نگرد
بخورد غبطه چرا رنگ رُخت غنچه نبست
والیا گنج غزل بین که غزل خوان فرمود
عندلیب از رُخ گُل ،حال کند باده پرست
ولی اله بایبوردی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
دی 19, 1398
با سلام و درود خدمت شما آريالای بایبوردی عزیز
زیبا بود
بر سر سجده چو دیدم ، ملک العرش بگفت
چار تکبیر تو ای دوست ز عرش هم بگذشت
🌹🌹🌹🌹
پاسخ
دی 19, 1398
سلام
استاد ارجمند جناب رشیدی راد گرامی
سپاس از دیدگاه ارزشمندتان
ممنون
🍃🍃🍃🍃💐🍃🍃🍃🍃
پاسخ
دی 19, 1398
سلام استاد افرین
🌺🌺🌺🌺🌺
پاسخ
دی 19, 1398
سلام
استاد علیخانی عزیز
سپاس از حضورتان
🍃🍃🍃💐🍃🍃🍃
پاسخ
بستن فرم