🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
غزل ، گوش محرم
درد دل کن با ندیمی همدل و درد آشنا
عقدهء دل را به نزد یار همدردت گشا
گر بخوانی قصهء شب گریه ها در گوش باد
بهتر از بگشودن دل پیش یار بی وفا
سفرهء دل را نباید هر کسی مهمان شود
خانهء دل را مکن بی پرده چون مهمانسرا
یار بگزین همنوا و همدل و همرنگ و بو
تا شود با تو هماهنگ و نوا ، نه تابه تا
چون نگنجد آب دریا در دل تنگ سبو
لاجرم بیرون بریزد هر زمان در هرکجا
می کند در کوی و برزن رازهایت را حراج
نه به قیمت ، بلکه اسرارت فروشد بی بها
گرچه راضی گفته دردت را ز دل بیرون بریز
لیک هر گوشی نباشد نهج سوراخ دعا.
سیدرضاموسوی_راضی
بحر رمل مثمن محذوف
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
تیر 20, 1401
🌿🌺🌿🌺🌿🌺
🌿👏👏👏👏👏
◇◇◇
یار می خواند مرا اما نمی دانم چرا
من کجا جامانده ام ان گل جانان کجا؟!
بداهه
♡
پاسخ
تیر 23, 1401
🙏🙏🙏💖💖💖
مهربانیتان را سپاس.
پاسخ
تیر 20, 1401
درودواحسنت زیباوپندآموز.
🌺🌺🌺
پاسخ
تیر 23, 1401
💖💖💖🙏🙏🙏
درود و سپاس.
نوش نگاه مهربانتان.
پاسخ
تیر 20, 1401
درود بر شما
پندآموز و زیباست
قلمتان سبز🌺
پاسخ
تیر 23, 1401
🙏🙏🙏💖💖💖
دقت نظرتان را سپاس.
روزگارتان مترنم به ترنم مهر.
پاسخ
تیر 20, 1401
درد دل کن با ندیمی همدل و درد آشنا
عقدهء دل را به نزد یار همدردت گشا
گر بخوانی قصهء شب گریه ها در گوش باد
بهتر از بگشودن دل پیش یار بی وفا
👌👌👌👌👌👌
سلام و درود
بسیار عالی
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👌🌹🌿
پاسخ
تیر 23, 1401
💖💖💖🙏🙏🙏
دروووود و سپاس از محبتهای بیدریغتان.
مشق میکنیم در پیشگاه اساتید.
پاسخ
بستن فرم