🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
« غم تنهايي »
غم تنهايـي ام ، در انتظارس
همان مرگس، كه بر دوشم سوارس
زِ كار خود ديگر دستم فرو ماند
كه دست مرگ ، بر من استوارس
دو چشم خويش، از شغلم بـبستم
در اينجا شغل ، بر من ناگوارس
عجب نَبْود كه مرگ از حق بُوَد حق
كه مرگ از جانب حق ، برقرارس
از اين دنيا ، بـبايد عاقبت رفت
كه دنيا ، همه اش ناپايدارس
غم دنياي دون خوردن، چه سودي
كه غم بر غم، در اين دنيا سوارس
الهـا بار الهـا ، رحمتـم كُن
چرا كآن رحمت تو، بي شمارس
هر آنكس بنده ات شد آخر عمر
همان بر رحمتـَت ، اميد وارس
به دنيا هر چه رحمت بر وي آمد
تشكر كرد و گفت از كردگارس
به دنيا هر چه خورد و هر چه گرديد
بديد آخر ، كه دنيا نابكارس
در آخر منزل دنيا ، تو را ديد
كه رحمـَت بر همه شايسته وارس
از اين منزل ، مسافر شد به عقبي
كه عقبي بهر دنيا ، بـر قرارس
بشـر در آخر عمـرش بـفهمد
كه مرگ از جانب پروردگارس
خداوندا ، حسن را رحمتش كُن
زِ دنيايَـت به عقبي ، رهسپارس
٭٭٭
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
آذر 24, 1398
🌺🌺🌺🙏
پاسخ
آذر 24, 1398
💐🌿💐
درود بر شما
پاسخ
آذر 24, 1398
💐💐💐💐💐
پاسخ
آذر 24, 1398
خدا رحمتشان کند.
اشعار این بزرگوار بسیار دلنشین است.
پیشنهاد می کنم در انوشا هم منتشر کنید.
زنده باشید
پاسخ
بهمن 4, 1398
با سلام استاد
خیلی زیبا سرودید
احسنت
پاسخ
بستن فرم