🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دلبری می کرد از اول کار و بارش فرق داشت
مثل خواب و قصه بود و روزگارش فرق داشت
با طراوت، مهربان، با چهره ای جذاب و ناز
صید دل می کرد و قانون شکارش فرق داشت
خنده هایش مثل باران بر کویری خشک بود
قلب من افسرده بود اما کنارش فرق داشت
لحظه ای غافل نبودم از حضور و حس او
پیش من بود و یقینا استتارش فرق داشت
هم حیا هم شیطنت هم دلبری و هم وقار
راز و رمز دلبری ها و وقارش فرق داشت
گرچه پیش مردمان ارزش به الماس و طلاست
او خودش جنسش طلا بود و عیارش فرق داشت
چاره اش این بود که: با هم درستش میکنیم
وقت مشکل، وعده ها و اعتبارش فرق داشت
دست او پر بود دائم از دل و تک خال ها
اهل بردن بود و او حتی قمارش فرق داشت
دین و ایمان و نماز و اعتقادش عشق بود
احتمالا قبله و پروردگارش فرق داشت
بوسه ها را کنج انبار لبش پنهان نمود
مقتصد بود و همیشه احتکارش فرق داشت
عاقبت رفت و به دل داغ بزرگی را گذاشت
در دلم می ماند او چون یادگارش فرق داشت
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
فروردین 6, 1399
سلام و درود
بسیار زیبا و دلچسب
اکثر دلبران چنین اند
در پناه خدا
🌿👏👏👏👏❤️🌿
پاسخ
فروردین 6, 1399
درود آقای گلشن گرامی
بسیار عالی و دلنشین
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
فروردین 7, 1399
سلام و درود بر حضرت دوست
لطفا جهت انتخاب داوران به آدرس پست ذیل تشریف آورده و چنانچه مایل هستید جزو اعضای هیئت داوران باشید در آن پست اعلام تا با رای اعضا به امر داوری بپردازید.
http://sherepaak.com/224434/فراخوان-برای-انتخاب-هیئت-داوران
در پناه خدا🙏
پاسخ
بستن فرم