🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بد نباشد… از رفیقانت جدا افتاده ای
باز هم تنها شدی و یاد ما افتاده ای؟
با کلاغان گشته ای و رنگ روحت تیره است
هم از اسب و هم از اصل و از بها افتاده ای
اولین واژه تو بودی بین انبوه لغات
حال اما انتهای دهخدا فتاده ای
آن زمان ها شاهکار فاخری بودی…. ولی
حال چون برنامه ی از محتوا افتاده ای
روزهای بی تو بودن سخت بود اما گذشت
دورهایت را زدی؟ در تنگنا افتاده ای؟
اشتباهاتی که کردی انتخابت بوده اند
با کمال اختیار از کبریا افتاده ای
حال من خوب است حالا… نه نمی خواهم تو را
با تمام احترام از چشم ما افتاده ای
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
فروردین 29, 1403
سلام
غزلی زیبا و عالی ست
در پناه خدا 🌹
پاسخ
فروردین 29, 1403
اولین واژه تو بودی بین انبوه لغات
حال اما انتهای دهخدا افتاده ای
سلام
عالیه
در همین بیت الف در افتاده از قلم افتاده
پاسخ
فروردین 29, 1403
سلام . من در زندگی ام یک بار دل بستم که هنوز هم البته آن حس برقرار است ( گلاله ) نزدیک دوسال می شود که تقریبا ازش بی خبرم و امیدوارم مثل مخاطب شعر شما از چشمم نیفتد . هرچند حال شما و شعر خوبتان ( اگرچه غمناک ) قابل درک است .
پاسخ
بستن فرم