🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
درون را حس هایی هست ای جان
کنی ادراک ، گر یک لحظه پنهان
کسی بی کس نبینی آدمی را
انیسی هر وجودی را چه کتمان
تو خود برتر ز ماهی ، آفتابی
نشستی کُنج دیواری پریشان
بغل زانو ، گرفتی سر به زانو
به پیرامون نگاهی افکنی هان
به قُربی ، بُعد ، اندازی نگاهی
به نجوا بشنوی آهی چه نالان
فلق را در شفق بینی شبان روز
گذر ایام را بینی ، چه آسان ؟
بیفتی ، یادِ آن روزی که باید
ببندی رَخت خود را سیر با جان
هبوطی را عروجی کرد باید
عروجی هست باشد لحظه هر آن
رها ، دنیایِ خاکی را ، تمامی
به آن جانب ولی هادی ای انسان
ولی اله بایبوردی
05 / 07 / 1398
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
مهر 16, 1398
🌹🌹🌹
با سلام و دورد خدمت شما
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
مهر 16, 1398
سلام
استاد رشیدی راد گرامی
سپاس از همراهی تان
🌸🌸🌷🌸🌸
پاسخ
مهر 16, 1398
سلام بر استا دبزرگوار
🌿💐🌺🌺🌺🌿
پاسخ
مهر 16, 1398
سلام
استاد ارجمند جناب فتحی بزرگوار
سپاس از حضور سبزتان
🌷🌷🌺🌹🌺🌷🌷
پاسخ
مهر 16, 1398
… سلام استاد احسنت…
فلق
زمانی است کوتاه میان شب و روز که در این لحظه هیچ بیماری نه درد دارد نه تب. همین زمان هم هست که دردمند از درد تهی می شود و گرم خواب…
این زمان گویی روی ” زمان زمین ” حساب نمی شود و تکه زمانی است از بهشت…
پاسخ
مهر 16, 1398
سلام
استاد ارجمند جناب ترکمان عزیز
سپاس از نظرات زیبایتان ….
خوش به سعادت آدمی که ادراک کند زمان فلق ، تکّه ای از بهشت را…
ممنون
شادکام باشید
🌈🌈🍃💐🍃🌈🌈
پاسخ
مهر 16, 1398
درودها
و
ارادت استاد
خیلی عالی
و
دستمریزاد و 🌺🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃
پاسخ
مهر 16, 1398
سلام
استاد بزرگوار جناب رشنو عزیز
ممنون از همراهی تان
سپاس
💐💐🍃🌷🍃💐💐
پاسخ
مهر 16, 1398
زیباست و به معنا
درودها جناب بایبوردی گران قدر
در پناه خداوند باشید🌺
پاسخ
مهر 17, 1398
سلام
سرکار خانم طالبی
سپاس از دیدگاه زیبایتان
پایدار باشید
🍃🍃🌿💐🌿🍃🍃
پاسخ
بستن فرم