شاعری از عندلیب و نغمه در گلزار گفت
با من از پیمانه و چشمان مست یار گفت
در جوابش گفتم ای شاعر چه وقت سرخوشی ست
راه و رسم دلبران خاک ما عاشق کشی ست
دوره ی آواز خوانی گل و بلبل گذشت
موسم پروانگی ، بوسیدن سنبل گذشت
آشنایان صد برابر از غریبان بد ترند
ظاهراً آدم ولی در اصل کفتار و خرند
هر که دم از دین و ایمان زد خودش ابلیس بود
اهل دزدی و ریاکاری و کاسه لیس بود
هرکسی میبینم از وجدان و غیرت خالی است
در دروغ و حقه بازی کار و بارش عالی است
گریه زاری می کند شاید که غمخوارش شوی
التماست می کند تا آخرش یارش شوی
تا خرش از پل گذشت آن وقت میدانی چرا
مانده ای با قایقی سوراخ و طوفان بلا
مردمی بی همت و تنبل ولی پر ادعا
در زبان با هم رفیق و در عمل از هم جدا
در پی مقصود باید تن به هر کاری دهند
روح والای بشر را ذلت و خواری دهند
از زرنگی هایشان بسیار صحبت می کنند
با تکبّر کودک خود را نصیحت می کنند
ظاهراً ظالم ولی مظلوم و ظالم پرورند
گرچه آزادند اما در قفس ها می پرند
کو جوانمردی که دست یا علی با ما دهد
کو چراغی تا در این شب ،مژده ی فردا دهد
خواب خوش از چشم مردان حقیقت رفته است
آرزو از قلب پیران طریقت رفته است
شور و حال عشق و عرفان و غزل بازی گذشت
روزگار حافظ و فردوسی و رازی گذشت
تا که از بغض گلو شعرم به فریاد آمد
غزل خواجه ی شیراز مرا یاد آمد
* هرکه آمد به جهان نقش خرابی دارد*
سادگی، یکرنگ بودن چه عذابی دارد
فروردین 9, 1399
سلام
در عصر بلا عشق به فریاد در آید
مانند همیشه کوتاه زیبایی ست
در پناه خدا 🌿👏👏👏🌿
پاسخ
فروردین 9, 1399
سلام بابای عزیزم.
بسیاااار خرسند و مفتخرم که همچنان نگاه و نظر ارزشمندتون بدرقه اشعارم هست.🙏🙏🌹🌹🌹🌹❤
پاسخ
فروردین 9, 1399
زیباست دنیا جان
آفرین👏👏💐
پاسخ
فروردین 9, 1399
مینای عزیز
سپاس از مکث نگاهت🙏🙏🌺🌺🌺
پاسخ
فروردین 9, 1399
به امید روزهای بهتر🌹
پاسخ
فروردین 9, 1399
سپاس…متقابلا🌹
پاسخ
فروردین 9, 1399
شهر آغوشم
در قرنطینه!
کاش
عابر لبهایت
مرا به تو
مبتلا می کرد
… درود
به نظر من ” سخت ” زاید است و در تضاد با آهنگ اثر…
در شهرهای آشوبت
هیچ
مردی زنده نیست!
پ………………….؛
پاسخ
فروردین 9, 1399
درود و سپاس از نگاه و نظر ارزشمندتون🙏🙏🙏🌺
پاسخ
فروردین 10, 1399
درود فراوان زیبا بود 🌹🌹🌹
دلم را قرنطینه
نگاهت میکنم
تو برایم کیستی
عشق
یا ترسی از زوال
پاسخ
فروردین 18, 1399
سپاس از مکث نگاهتون..
کوتاه زیبایی بود👌👌👌👌
پاسخ
بستن فرم