🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
قلب کودک
لبِ یک ساحل دور
کودکی نغمه کنان کرد عبور
تور صیاد گذر کرد در آن آبیِ پاک
ماهی کوچکی از تور درافتاد به خاک
عابری گفت به صیاد که ماهی چند است؟
قیمتش را چه بهاست؟
آن یکی گفت بهایش ارزان
وآن دگر گفت گزاف است و گران
لب خشکیده ی ماهی به فغان گفت که : آه
تشنه ام، آب کجاست؟
نرخ یک قطره ی دریا چند است؟
ره ِدریا به کدام سوی ! ، کجاست؟
و در آن تنگ غروب، دل ِدریا بشکست
موج دریا سر خود را به تنِ صخره ی ساحل می زد
و از آن ساحل غمناک گذشت
کودک اما خندید… سوی آن ماهی رفت
بندِ غم از دل آن ماهی رَست
ماهی کوچک را برد به دریا انداخت
و به صیاد بهایش پرداخت
نرخ یک قطره ی آب
نرخ یک لقمه ی نان
نرخ آزادی یک عشق ز اندوه جهان
سینا ورمزیار
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
مهر 18, 1401
سلام
احساست ستودتی ست
در پناه خدا 🌹
پاسخ
مهر 18, 1401
درود بر شما . محبت دارید .
مانا باشید 🌸🙏
پاسخ
مهر 18, 1401
درودبرشما زیباست جناب ورمزیار
موفق وپیروزباشید.
🌺🌺🌺
پاسخ
مهر 18, 1401
درود بر شما جناب یغمایی عزیز . پاینده باشید . سپاس 🙏🌹
پاسخ
مهر 18, 1401
درود جناب ورمزیار گرانقدر
شعر سراسر احساستان نشانگر آن است که به شاعر به معنی واقعی کلمه انسان مهربانی است
و جهان امروز چقدر به انسانهای مهربان و به قلمهای مهرگستر نیازمند است
🌷🌷🌷🌷
پاسخ
مهر 18, 1401
درود سرکار خانم نوری عزیز . نظر لطف شماست . ممنون از مهر و دلگرمیتون . پاینده باشین 🙏🌹
پاسخ
مهر 18, 1401
ستودنی و به هنگام 👏👏👏
پاسخ
مهر 18, 1401
درود خانم یارعلی زاده . محبت دارین . سپاس 🙏🌹
پاسخ
مهر 21, 1401
زیبا و دلپذیر و روان و عمیق !
پاسخ
مهر 21, 1401
سپاس بیکران 🙏🌹🌺
پاسخ
بستن فرم