🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
در آغوشم کشیدم هر شب آن ماه خیالی را
که درمان می کند زیبا، عجب آشفته حالی را
محال ار هست سیر کهکشان با گام، اما من
به بال فکر ممکن سازم این امرِ محالی را
بود عالی ز هیچستان به کف آری اگر گنجی
من از دیری به کف آورده ام آن گنج عالی را
به قولِ صائبِ فاضل «حریفی پیش رو دارم
که با او می توان نوشید ساغر های خالی را» [1]
دلم را بُرد و آتش زد، ولی هرگز نکردم دور
ز ذهنم یادِ آتشپاره ی خوبِ شمالی را
14آبان 1400
[1]. فاضل نظری
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):
آبان 13, 1400
سلام و احسنت🌺
پاسخ
آبان 13, 1400
سلام دوست گرانمهرم
سپاس از مهر حضورتان
در پناه خدا
🌿🙏🌹🌿
پاسخ
آبان 13, 1400
سلام و عرض ادب جناب خراسانی گرانقدر
چقدر زیبا تمام کردید شعرتان را
دلم را برد و اتش زد ولی هرگز نکردم دور
ز ذهنم یاد اتشپاره ی خوب شمالی را
بداهه ای تقدیم به شعر زیبایتان
و مرا خزان است در دل
که برگ های رنگ به رنگِ خزانش
از شاخه های خزان زده
از خاطرِ فصل هایم می گذرد
تا ردِ پایِ کفش هایم میانِ خش خشِ برگ ها
رَدِ پایِ خوابِ زمستانی خاطره ای را پیدا کند.
پاسخ
آبان 13, 1400
سلام و درود
سپاس از مهر حضور و بداهه ی بسیار زیبای تان
در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿
پاسخ
آبان 13, 1400
سلام و احترام جناب استادطارق ارجمند
غزل جانانه ای با اشتیاق خواندم و لذت بردم
تاپسندخاطرهای سختگیر افتد
حروف اضافه اش نیازمند نوازش است
سپاس فراوان🌺🌸🌺🌸🌺
پاسخ
آبان 13, 1400
ای فدای تو هم دل و هم جان
سلام
عزیز جانم
شما که می دانید طارق اهل تقد است
بهتر بگویم عاشق نقدم
.
سپاس از مهر حضورتان 🌿🙏🌹🌿
پاسخ
آبان 14, 1400
درودها بر شما استاد طارق عزیز
خواندن دوبارهی شعر زیبایتان مسرتبخش بود
ایام بهکام
پاسخ
آبان 15, 1400
سلام و درود
سپاس از مهر حضور استاد گرانمهرم
در پناه خدا 🙏🌹🙏
پاسخ
بستن فرم