🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مثنوی درد 8

(ثبت: 268862) فروردین 27, 1403 

 

دین فروشان , تا به کی اندیشه کج ؟
دیدتان کج , راهتان گردیده کج
تا کجا نیرنگ و ظاهر ساختن ؟
تا کجا تزویر و آئین باختن ؟
از چه رو مدهوش دنیا گشته اید ؟
از چه رو مفهوم دین را کشته اید ؟
تا به کی حق را به آتش سوختن ؟
تا به کی لبهای حقگو دوختن ؟
تا به کی مال یتیمان سوختن ؟
تا به کی محروم و مظلوم کوفتن ؟
حزب هاتان حزب الله , نیست نیست
مجلس آرائی بدور از فسق نیست
هرچه از بیت خدا برداشتید
دشنه ای شد بر گلو بگذاشتید
تا به سقف , انبارها پُر کرده اید
سفره ها از زهر ها پر کرده اید
باندبازی هایتان هرگز خط پایان نداشت
عاقبت مرگ آمد و داغی به دلهاتان گذاشت
البسه هاتان همه تلبیس حق گردیده است
در دل هر حجره ای مهر و صفا خشکیده است
عاقبت آه یتیمان می ستاند جانتان
آتش دوزخ بسوزاند همه اموالتان

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

نظرها
  1. عظیمه ایرانپور

    فروردین 27, 1403

    درود بر شما🌷

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا