🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مثنوی درد 9

(ثبت: 268863) فروردین 28, 1403 

 

عالمان , تا کی سکوت بر دیو و دد جایز شده ؟
خون محرومان درون شیشه ها وارد شده
پس چرا زنجیر بر پاها و دستها بسته اید ؟
تا به کی مُهر سکوت و صبر بر لب بسته اید ؟
این چه دینی ست که همه از بودنش سر می زنند ؟
این چه آئینی ست که زندانی از آن پَر می زند ؟
کو عدالت پیشگی بر مردمی دلپاک و خوب ؟
کو عملکردی که نامردان بسوزند مثل چوب ؟
تا به کی دور تسلسل بر حقایق می زنید ؟
اینهمه حرف از اصول و عرف و قرآن می زنید ؟
درسهاتان خطی از انصاف در خود دیده است ؟
سفره های مردم محروم طعامی دیده است ؟

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    فروردین 28, 1403

    سلام و درود بر دوست سال های دور

    مضمون عالی ست
    آنقدر عصبانی شده اید که در برخی ابیات به قوافی توجه نکرده و حق را به شما می دهم
    در پناه خدا 🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا