🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مجنون

(ثبت: 229117) تیر 20, 1399 

 

امشب از عشق بگو بلبل شیرین سخنم
تا که از دل ببری این همه رنج و محنم

نغمه ی عشق تو ای شهره ی شیرین سخنان
آتشی می فکند بردل و هم جان و تنم

لب تو مستی و شور آورد و حال دگر
این نه از کبر و ریا یا که نباشد هوسم

مرغ جانم به سرا پرده ی تو پر بکشد
آرزویی است که من هم پر و بالی بزنم

این همه سوز و عطش تا که زکنج چشمت
یک نظر ساز کنی و تو ببینی که منم

با همه عشوه و نازی که تو طناز کنی
شوق وصلت همه دم شعله کشد بر بدنم

به خدا نیست دگر جز به سرم دیدن تو
خواهم از درد فراقت همه دم هو بزنم

من نه فرهاد که مجنون تر از مجنونم
عاشق لیلی و هم مست رخ شیرینم

آری ای شهره ی عشاق و دگر کشور عشق
سخنی بهر خدا تا که نشیند شررم

گر لبی باز کنی یار مزینانی دگر
همه جا شور و طرب سازم از آن سوز دلم

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

نظرها
  1. علی معصومی

    تیر 20, 1399

    🌿👏👏👏👏👏

  2. درود جناب مزینانی گرامی.
    بر وزن و قافیه مسلطید‌
    ارتباط افقی و عمودی در شعرتان بخوبی ملاحظه شده.
    بعضی از قپافی چندان مناسب نیست مثل هوسم در بیت سوم.
    آفرین بر شما

  3. محمدعلی رضاپور

    تیر 23, 1399

    سلام و درود،
    خدا قوت فرهیخته ی گرانقدر!
    لطفا در تازه ترین کارگاه شعر پاک، ما را از همراهی تان بی بهره نگذارید. در خدمت تان هستیم در👇👇👇
    http://sherepaak.com/229259/–

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا