🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
مخزن الاسرار
( بمناسبت شهادت حضرت علی ع )
طبیبا التیامی نیست بر زخم سرم امشب
که دیگر میهمان حضرت پیغمبرم امشب
مرا بگذار با حال خودم تا آنکه بر گویم
حدیث دردمندی را به حیّ داورم امشب
خدایا بگذر از جرم و خطای مرتضی زیرا
یتیمان عرب را مرغ بی بال و پرم امشب
دمی بگذار فرزندان زهرا را که بنشینند
یکایک با ابوفاضل کنار بسترم امشب
حسینم را فرا خوانید تا در محضر گویم
سفارشهای آخر را به زینب دخترم امشب
قصاص قاتلم را یا حسن عین عدالت باش
رها دیدی اگر جان مرا از پیکرم امشب
برای تشنه کامانان الستُ… آه مظلومان
شرر می ریزد از آتشفشان مجمرم امشب
اگرچه مخزن الاسرار باشد سینه حیدر
بسا راز نهانی را که باخود میبرم امشب
خدایا رستگارم کردی و سوی تو می آیم
سبکبارم که گویا مثل باد صرصرم امشب
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
اردیبهشت 27, 1399
سوگنامه ای بود عجیب و اثر گذار و غمنامه ای بود درد آور…
بسیار عالی سرودید و درود بر شما
پاسخ
اردیبهشت 27, 1399
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
اردیبهشت 27, 1399
سلام و عرض تسلیت
حسینم را فرا خوانید تا در /محضرش/ گویم
سفارشهای آخر را به زینب دخترم امشب
تا دلی نشکند و حالی دگرگون نشود محال است چنین اثر سوزناکی را خلق کند.
درودتان حضرت استاد معصومی عزیز
در پناه خدا
🌹
پاسخ
بستن فرم