🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
زخم خوردم نشترم آتش گرفت
تیغ زیر حنجرم آتش گرفت
رختهای در برم آتش گرفت
ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
سوختم خاکسترم آتش گرفت
چهره ام از ترس چون مهتاب شد
بهت عکس خیره در یک قاب شد
در تبی موهوم دل بیتاب شد
چشم واکردم سکوتم آب شد
چشم بستم بسترم آتش گرفت
زخمهایم مرهمی پیدا نکرد
همدلی در محفلم ماوا تکرد
چون رهایی را کسی معنا نکرد
در زدم کس این قفس را وا نکرد
پر زدم بال و پرم آتش گرفت
یاد رویت روح در جسمم دمید
برق ازچشمم شهاب آسا جهید
اشک خونین پرده ی خوابم درید
از سرم خواب زمستانی پرید
آب در چشم ترم اتش گرفت
ای جمالت جلوه ی حسن جهان
وسعت روحت چو بحری بیکران
یک نگاهت رونق روح و روان
حرفی از نام تو آمد بر زبان
دستهایم دفترم آتش گرفت
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
آذر 30, 1400
زخمهایم مرهمی پیدا نکرد
همدلی در محفلم ماوا نکرد
چون رهایی را کسی معنا نکرد
در زدم کس این قفس را وا نکرد
درودها
🌷🌿🌹 یلدایتان مبارک 🌷🌿🌹
پاسخ
آذر 30, 1400
درود بانوی فرهیخته .متشکر وسپاسگزارم ازبذل توجهتان
یلدای شماهم مبارکباد💐🙏
پاسخ
آذر 30, 1400
. با درودم نیک 🌺
. استاد ارجمند با یاد شادروان استاد قیصر امین پور
. سروده زیبایی را کلک هنرورتان ترسیم کرده است
. اندیشه ناب تان ستودنی و قلم توانایتان نویسا
. 🌺🌿🌹🌿🌺
پاسخ
آذر 30, 1400
درودی جاویدان برشما استادارجمندجناب فیضی عزیز
ممنونم از لطف ومحبتتون
ازتشویقهای زیباتون سپاسگزارم 🌹🌹🌹🙏در پناه خدا
پاسخ
آذر 30, 1400
درود🌹
پاسخ
آذر 30, 1400
متشکرم جناب حسینی
پاینده باشید🙏🌷
پاسخ
بستن فرم