🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 می گریزم از زمین

(ثبت: 244395) دی 22, 1400 
می گریزم از زمین

 

می گریزم از صدا
از صدای غم، صـدای آشنا
در سکوت دهشت انگیز شب وحشیِ رام
دیده ام خونین غمِ پُر داد را
می گریزم از صدا
*
می گریزم از نگاه
از نگاهی کـــه شناسد رمــز آه
چشمهـایی اژدهـایند و دهن هـــایی نهنگ
تا کـه میدانند هموار است راه
می سپارندت به چاه
*
می گریزم از سحر
از شروعِ لحظه هــــای دردسر
باز بـــا تـکرار در تـکرار ، تـکراری شدم
سایه، سرگردان پی شمس و قمر
عمر در حال گذر
*
می گریزم از زمین
از زمینی که پُر است از بُخل و کین
من درین زندان که می چرخد به دور خویش گیج
چند کیلو خاک مقروضم، همین.
می دهم آن را یقین
*
دادا بیلوردی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. باسلام
    احسنت همتبار ومایه‌ی افتخارید
    م.مهتاب👏

  2. سلام استاد عزیز و آفرین
    این قسمت از بند دوم اینجوری روان تر نیست؟؛

    از نگاهی آشنا با رمز آه

    و برای تکرار نشدن کلمه “آشنا” به جاش در بند اول مثلا “دردها” بیاد
    🌺🌺🌺🌺🌺🌺

  3. سلام و درود و ارادت، خدا قوت،
    شب وحشی رام؟! یعنی چطور؟

  4. فریبا نوری

    دی 22, 1400

    می گریزم از نگاه
    از نگاهی کـــه شناسد رمــز آه
    چشمهـایی اژدهـایند و دهن هـــایی نهنگ
    تا کـه میدانند هموار است راه
    می سپارندت به چاه

    سلام و درود 🌷🌷🌷

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا