🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ای بهترین بهانه ی چشم انتظاری ام
زیباترین ترانه ی هر بی قراری ام
گاهی که یاد چهره ی ماه تو میکنم
صد آسمان ستاره ز امیدواری ام
پا نِه به روی دیده ی من تا ببینم ات
مرهم بزخم سینه اگر میگذاری ام
باید برای نرگس چشمت دعا کنم
در لا به لای زمزمه ی غمگساری ام
تو دُرد جام خمره ی عشق و حقیقتی
با آیه های نافله ی آه و زاری ام
آتش بزن به خرمن جانم ز غمزه ای
در امتداد خلوت شب زنده داری ام
دست اجل چو فرصت فردا نمیدهد
پا بندِ عمر کوتهی از شرمساری ام
معصومی از مسیر عبوری که میروی
آخر به دست جان جهان میسپاری ام
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
خرداد 27, 1398
دست اجل چو فرصت فردا نمیدهد
پا بندِ عمر کوتهی از شرمساری ام
بسیار زیبا بود و بی نهایت خوش حس… درود بر شما
پاسخ
خرداد 27, 1398
پا نِه به روی دیده ی من تا ببینم ات
مرهم بزخم سینه اگر میگذاری ام
سلام و درود آقای معصومی عزیز
دیدگاهتان زیباست….
دستمریزاد
🌸🌺🌷🌸🌺
پاسخ
خرداد 27, 1398
درود بر شما
خیلی زیباست
بخصوص دو بیت اول🍃👏
پاسخ
خرداد 27, 1398
سلام و درود
غزل زیبا و موفقی ست
دلمریزاد
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏🌿
پاسخ
بستن فرم