🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 نبض جهان هستی

(ثبت: 213352) مرداد 22, 1398 

یکشب زکویم ای گل باری گذر نکردی
فکر من خراب شوریده سر نکردی

هرلحظه شور عشقی در خاطرم نهادی
درمان حال زار این بی خبر نکردی

بر گرد شمع رویت پروانه ام ولیکن
جز آتش فراغت در بال و پر نکردی

گفتی که روز گاری میآیی از رهی دور
عمری گذشت و از خود ما را خبر نکردی

وقتیکه غمزه هایت رسوای عالمم کرد
آهنگ رهگذار این بوم و بر نکردی

نبض جهان هستی در کف نهاده داری
چشم انتظاریم را گویا نظر نکردی

معصومی از چه حاصل جز شوکران هجران
از لحظه لحظه های شام و سحر نکردی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. امیر جلالی

    مرداد 22, 1398

    اینگونه غزل ها ، حال آدمی را عوض می کنند . ذهن را به حرکت درمی آورند و دل را پرواز می دهند. بسیار زیبا بود و دلنشین نیز … درود بر شما

  2. ولی اله بایبوردی

    مرداد 22, 1398

    سلام و درود

    گفتی که روز گاری میآیی از رهی دور
    عمری گذشت و از خود ما را خبر نکردی

    دستمریزاد استاد معصومی عزیز

    🍃🍃❤️🍃🍃

  3. طارق خراسانی

    مرداد 22, 1398

    سلام و درود
    غزلی استادانه و اگر اندکی روی آن کار شود ماندگار خواهد شد.
    لذت بردم
    در پناه خدا
    🌿👏👏👏👏👏👏🌿

    • علی معصومی

      مرداد 22, 1398

      درود و ارادت
      جناب طارق خراسانی نازنین
      ….
      اگر نکته ای هست
      یاری ام فرمائید استاد گرامی
      خدایتان یار
      🙏🙏🌹🌹🌹

  4. سلام و درود
    بسیار زیباست🙏

  5. مسیحا یاری

    مرداد 23, 1398

    زکویت گذر کرده استاد شاید در را لحظه ای باد هجر بسته ….عجب غزلی بود

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا