🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ندا دادش وزغ از زیر سنگی

(ثبت: 210716) خرداد 26, 1398 

شبی داوود با خود فکر شاید
که امشب را عبادت کرد باید

که تا صبح عمر خود را در عبادت
به سر بردش به خواندن طبق عادت

به خود بالید حمدی گفت خدا را
شبی را در تهجّد ذکر گفتا

ندا دادش وزغ از زیر سنگی
ببالی بر عبادت هان نه لنگی

به یک شب راز گفتی با خدایت
چهل سالی بگویم ذکر آیت

کنارِ تخته سنگی گویم ای دل
که مشغول عبادت بوده در گِل

میان روزی بگویم ذکر الفی
خدا را ذکر تسبیحی و حمدی

که هر تسبیح باشد هان سه الفی
خدا را ذکر گویم ذکر حمدی

چو در آبم صدای مرغ احساس
که مرغی طالب قُوت است ای ناس

به رویِ آب آیم تا مرا صید
که با خوردی به سیری تا کند عید

چنان مشغول باشم ذکر گویان
شبان روزی به درگاهش چه گریان

نه خوراکی خورم نه آب داوود
به قُوتی قانع آیم باشدم سود

کلامی از زبان جاری به هر جا
خدا را ذکر گویم ای هویدا

ولی اله بایبوردی

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. امیر جلالی

    خرداد 26, 1398

    بهره بردم و بسیار زیبا بود . درود بر شما

    • ولی اله بایبوردی

      خرداد 26, 1398

      سلام آقای جلالی عزیز

      سپاس از حضور تان با خوانش زیبا ….

      در پناه حق

      🌹🌸🌹

  2. علی معصومی

    خرداد 26, 1398

    درود بر شما استاد
    عالی سروده اید آفرین بر شما
    🌺🌺🌺🌺

    • ولی اله بایبوردی

      خرداد 27, 1398

      سلام آقای معصومی ارجمند

      ممنون از حُسن نظر زیبایتان…

      در پناه حق

      🌺🌷🌺🌈

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا