🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 نردبان ماه(رباعی ها)

(ثبت: 261623) تیر 14, 1402 
نردبان ماه(رباعی ها)

نردبان ماهی(رباعی ها)

۱.در جانِ زغالِ داغ کُک تر شده ایم
ناکام زدیم و با دو پک….تر شده ایم
اینقدر کشیدیم غم و غصه ی عشق
اشکیم که پای گل سبک تر شده ایم

****

۲.افتاده درون شورش طغیان ها
یا می شکند درون خود پیمان ها
باید برود کنار ساحل روزی
این قایق کهنه از دل طوفان ها

****

۳.در تلخ ترین فاجعه ها تبعیدند
انبوه ملخ مزرعه را بلعیدند
این خاک،سیاهِ خونِ آفت زده هاست
با داسِ شکسته در پی خورشیدند
****

۴.آوازترین ترانه ات جا مانده
آن دلبری شبانه ات جا مانده
رفتی و دلم اسیر پاییز شده
برشاخه ام آشیانه ات جا مانده

****
۵.هر حرف شنیدم چه بد آهنگ شده
دنیا به سرشت سایه ها رنگ شده
در بی کسیم نیست کسی تنها تر
با من تو بمان غم که دلم تنگ شده

****

۶.من تکیه به نردبان ماه ی زده ام
تنها به مسیر اشتباهی زده ام
دنیای شما اگر چه اقیانوس است
من شیرجه توی تُنگ ماهی زده ام

****

۷.از سخت ترین سنگ نجاتم دادند
از پنجه ی خرچنگ نجاتم دادند
در ساحل آرام ترین اقیانوس
قوهای دل از رنگ نجاتم دادند

****

۸.باید شبی از لحظه ی آغاز گذشت
از کنجِ قفس نشین پرواز گذشت
مرگ است اگر آخر رفتن… باید
با بالِ کبوتر از سَرِ باز گذشت‌

****

۹.بر صفحه ی شطرنج ،رُخی تنهایید
یک مهره اسیر بازی دنیایید
وقتی که پی مام وطن می گشتید
گفتند که بازیچه ی لک لک هایید

****

۱۰.افتادنِ ماهی وسط تورچه ها
آب آمده زیر لانه ی مورچه ها
کافور و کفن پیچ شدن تدریجی ست
در جمجمه یخ زد لحد گورچه ها

****

۱۱.اینجا همه درگیر تب بُرد شدند
دلبسته و دیوانه ی برخورد شدند
تلخ است چنان قافیه را باخته ام
هم سفره ی مار و عقرب و گرگ شدند

****

۱۲.سرگرم صدای پای باران بودم
در مزرعه ی وسوسه دهقان بودم
گندم که نه صد خوشه علف میچیدم
آدم نشدم اگر چه انسان بودم

****

۱۳.سرما ی تگرگم از تبار باران
هم سفره ی مرگم شده داغ یاران
از شهر بهار و ساکن پاییزم
من حال خوشی ندارم از این دوران

****

۱۴.مصلوب میان داری از داد و سکوت
نت های فرو ریخته از نای فلوت
آوا شده سمفونی فریاد وزغ
در جنگل متروکه ی آه و دم و فوت

****

۱۵.هر ثانیه از سال حسادت کردم
به روسری و شال حسادت کردم
آنها همه نزدیک تو اند و من نه
به قاشق و چنگال حسادت کردم

****

۱۶.با شهر تمام کوچه ها را گشتم
با باغ درون سبزه ی گلگشتم
مانند صدای بین هر کوه بلند
رفتم و به موجودیتم برگشتم

****

۱۷.از دفتر صد برگِ درختان می ریخت
برگی و به روی برگ ها می آویخت
هر قدر که از تو می نویسم ای عمر
رنگی به درنگ لحظه ها می آمیخت

****

۱۸.مرداب نگنجد به دلش ماهیگیر
جز شاخه بریده،چه درآید از گیر
قلاب نیانداز به عکسی در آب
اینگونه نیاید دل مهتاب به زیر

****

۱۹.جایی که همیشه صحبت از چشم تر است
لبخند برای حال خوش بی اثر است
عاقل تر ما همان که دیوانه تر است
خوشبخت کسی که از جهان بی خبر است

****

برهان جاوید

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):

نظرها
  1. معین حجت

    تیر 14, 1402

    بسیار عالی …
    درود بر شما👏👏👏💐💐💐

    • برهان جاوید

      تیر 14, 1402

      درود استاد ارجمندم جناب حجت گرامی
      سپاس بیکران از حضور گرانبها و نظر سراسر لطف تان
      روز قلم بر شما و تمامی کسانی که از ان در راه حق استفاده می کنند مبارک
      🌹🌹🌹🙏🙏🙏

  2. برهان جاوید

    تیر 14, 1402

    به مناسبت روز قلم جا دارد از شاعر بزرگ فرخی یزدی یاد کنیم که در راه ازادی و وطن به خاطر قلم روشنگری که داشتند جان خود را از دست دادند و این شعر زیبا را از او نشر دهیم:

    هرگز دلم برای کم و بیش غم نداشت
    آری نداشت غم که غم بیش و کم نداشت

    در دفتر زمانه فتد نامش از قلم
    هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

    در پیشگاه اهل خرد نیست محترم
    هر کس که فکر جامعه را محترم نداشت

    با آنکه جیب و جام من از مال و می تهیست
    ما را فراغتی است که جمشید جم نداشت

    انصاف و عدل داشت موافق بسی ولی
    چون فرخی موافق ثابت قدم نداشت

  3. غلامحسین جمعی

    تیر 16, 1402

    درودو سپاس بر شاعر فرهیخته و بزرگوارو با ذوقم جناب
    برهان جاوید
    دستمریزاد عزیز همگی زیبا و درخور و ارزشمندند
    موفق و پیروز وشادکام باشید عزیز

    🙏🙏🙏❤️❤️❤️🙏🙏🙏

    • برهان جاوید

      تیر 17, 1402

      درود بیکران استاد فرهیخته جناب جمعی گرامی
      سپاسگزارم از لطف و نگاه پر مهرتان
      پاینده باشید و سایه تان مستدام

      🌹🌹🌹❤️❤️❤️🙏🙏🙏

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا