🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
در زیر باران پوست می انداخت شهری که
در خون و رگ ها آشغالِ فاضلابش بود
شهری که قلبش پشت میله های فولادی ست
شهری که روی سنگ فرشی رخت خوابش بود
از پشت عینک های دودی دید می زد دید
هر عابری را که سخن می گفت با ریلش
هر عابری را که بدستش دست معشوقه است
لب های روی لب نشسته شد:تب و میلش
او آسمانش سنگ بود و شیشه،ایرانیت
خورشید تنها سایه ای بود و گذر می کرد
دیوارهای سنگی این شهر خوابیده
همواره روی نور ها سینه سپر می کرد
شهری که دستش بوی خون میداد و استبداد
در را به روی واژه ی ازادگی بسته ست
انسانیت را روی جوخه تیرباران کرد
در زیر پایش حلق صدها لاله ی خسته ست
شهری که در شُش هایش افتاده هوای مرگ
در سینه ی سنگی یش اهنگ قراری نیست
در گوش هایش نوحه خوانی بود و زجه،درد
آواز جز زاری به پای حلقه داری نیست
تا پاکبان جارو بدست و چکمه پوشیده
هر قطره اشکِ بر کف این شهر را می شست
بر روی دیوارش شعار و خونِ روی دست
شد پاکی و فرزانگی قلاشی یک پست
در کوچه انسانها لباس شیک می پوشند
شب ها گرسنه روی بالش اشک می ریزند
بر روی لب لبخند و در سینه فغان و درد
ابر بهارند و به روی برگ پاییزند
لب دوخته شد تا بگویند هیچ حرفی نیست
دل سوخته شد دوده هایش را خفه کردند
انسانیت را گیر صد ها فلسفه کردند
تا راستگویی را به زیر ملحفه کردند
شهری که مسجد هایش از مُهر ریا پر بود
حتی خدا را بر مناره چال می کردند
بر روی منبر جز تظاهر نیست حرفی که…
پیغمبری را روی دینش لال می کردند
باید گذشت و رفت یا که ماند و سازش کرد؟
باید که ماند و پاک کرد این کوچه را از رنگ
باید بکندم سنگ را از سینه های تنگ
حتی به ضرب خنجر و دشنه به زور جنگ
باید که از پستوی سایه نور را اورد
باید که خورشیدی بتابد روی شهری که…
پر از نجاست شد تمام کوچه هایش تا…
جاری شود انسانیت در خون نهری که…
سرچشمه هایش اسمان و ابر می سازند
سرچشمه هایش از دل دریاست نه از کوه
سرچشمه هایش روی ظلمت قبر می سازند
سرچشمه هایش از دل شادیست نه اندوه
برهان جاوید
یکم اسفند هزاروچهارصدودو
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):
فروردین 9, 1403
درود بر شما آقا برهان جاوید …
فاخر و به حق سروده اید، عالی 👏👏👏🌺🌺🌺
پاسخ
فروردین 9, 1403
درود استاد حجت گرامی
سپاس از نگاه پرمهر و نظر لطفی که به حقبر دارید
پاینده و پیروز باشید
🌺🌺🌺🙏🙏🙏❤️❤️❤️
پاسخ
فروردین 9, 1403
جناب برهان جاوید
چه تصویر جانسوزی و چه قلم شعله وری
درود ها بر شما
😔 😔 🙏🌸🌸🙏😔 😔
پاسخ
فروردین 9, 1403
درود سرکارخانم خیاط پیشه گرامی
سپاس از حضور گرم و نظر ارزشمندتان
به امید رسیدن به مدینه فاضله
در پناه حق سلامت و تندرست باشید
🌺🌺🌺🙏🙏🙏
پاسخ
فروردین 9, 1403
درود بر جناب جاوید نازنین
دردمندانه و عالی سروده اید عزیز دل
بسیار زیبا
قلمتان مانا🌺🌺🌺💐💐💐👏👏👏👏
پاسخ
فروردین 9, 1403
درود جناب گیوه چیان گرامی
سپاس از نگاه پر مهر و نظر لطف تان
در پناه حق سلامت و پیروز باشید
🌺🌺🌺🙏🙏🙏
پاسخ
فروردین 9, 1403
لب دوخته شد تا بگویند هیچ حرفی نیست
دل سوخته شد دوده هایش را خفه کردند
انسانیت را گیر صد ها فلسفه کردند
تا راستگویی را به زیر ملحفه کردند
چهارپاره فریادت را خواندم و چه باید کرد با بیداد دوران؟
هزاران درود
🌱👏👏👏👏👏🌱
پاسخ
فروردین 9, 1403
درود استاد طارق گرامی
سپاس از حضور و همراهی پر مهرتان
در جواب سوال شریف تان باید عرض کنم:
باید که از پستوی سایه نور را اورد
باید که خورشیدی بتابد روی شهری که…
پر از نجاست شد تمام کوچه هایش تا…
جاری شود انسانیت در خون نهری که…
سرچشمه هایش اسمان و ابر می سازند
سرچشمه هایش از دل دریاست نه از کوه
سرچشمه هایش روی ظلمت قبر می سازند
سرچشمه هایش از دل شادیست نه اندوه
به امید رسیدن به ارمان شهر جاودان
پاینده و پیروز باشید
🌺🌺🌺🙏🙏🙏❤️❤️❤️
پاسخ
فروردین 10, 1403
با سلام و عرض ادب و تبریک سال نو
دلتان بهاری
پاسخ
فروردین 10, 1403
درود دوست شاعر و برادر گرامیم
سپاس از حضور ارزشمند و نگاه پر مهرتان
سالی پر از موفقیت برایتان ارزومندم
🌺🌺🌺🙏🙏🙏
پاسخ
فروردین 10, 1403
درود جناب جاوید
زیباست
عیدتون فرخنده باد
با آرزوی توفیق الهی برای شما🌹🌹
پاسخ
فروردین 10, 1403
درود جناب سید حسینی گرامی
سپاس از لطف و مهرتان و تبریک سال نو
پاینده باشید
🌺🌺🌺🙏🙏🙏
پاسخ
بستن فرم