🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
این هلالی که تماشای رُخش زیبایَست
خَم ابرویِ نگاریست که بس شیدایَست
سَرو در باغ چو دیدم ، دلِ کوکو صفتم،
گفت:این قامت یارم چه قدَر رعنایَست !
ساغر لاله بدیدم که پُر از شور و شَرَست
یادم آمد که لبِ یار چه مِی پیمایَست !
گو به دریا تو مزن لاف به شیدایی خویش
چشم معشوقه ی من برتر از این دریایَست
نه عجب باغ اگر آراسته از سبزه و گل
چهره ی یار مرا بین که چه بزم آرایَست !
هرکجا می نگرم، روی مَهَش جلوه گرست
این نظر لایق آن نیست که نابینایَست
عاشقی را دل من روز ازل یاد گرفت
مکنش سرزنش ای زاهد اگر رسوایَست!
**************************************
برگزیده از کتاب مجموعه شعر «غوغای سکوت»سروده ی
قاسم یوسفی «ذوالفنون»
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
دی 25, 1402
درود بر شما
زیبا سروده اید
🙏🙏💐🌿🍃🙏🙏
پاسخ
دی 25, 1402
سپاس و درود برشما هنرمند گرامی 🌿🌷🌿🍃🙏🙏
پاسخ
بستن فرم