🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
همیشه منتظر هستم، ببینم کی تو می آیی؟
که با نازِ نگاهِ خود، دل ما را بیارایی
دلم از بغضِ تنهایی چو غنچه گشته توُ در توُ
بیا، ای بادِ نوروزی که تا این عقده بگْشایی
بیا، این کشتیِ دل را به یک موجِ نگاهِ خود
ببَر تا ساحلِ کوی ات از این طوفانِ تنهایی
تماشا دارد این عالَم به نازِ نازنینانش
بیا تا با گُلِ رویت بگیرد، صدتماشایی
به دنبالِ تو میگردم به کوه و دشت و صحراها
کجا جویم، کجا پویم، تو را، معشوقِ هرجایی؟!
ز بس که منتظر ماندم، دو چشمم گشته نابینا
شود، آیا که بازآیی، بگیرم از تو بینایی؟
غروب عمر من دیگر به نَعشَم شَروِه میخواند
بیا، دستم به دامانت، مکن امروز و فردایی!
سر و دست و تن و پایم، سزاوارِ وجودت نیست
بیا ، تا من کنم قربان دگر این جانِ شیدایی
برگزیده از کتاب مجموعه شعر”غوغای سکوت”سروده ی
قاسم یوسفی “ذوالفنون”
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
بهمن 27, 1402
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام
زیبا قلم زده اید
سرفراز و سربلند باشید
سپاس
🌹🌺🌹🌺🌹
پاسخ
بهمن 28, 1402
سپاسگزارم هنرمندگرامی هنر ،زیبانگری شماست مانا باشید🌿🌷🌿🙏👏👏
پاسخ
بستن فرم