🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نقاره می زنند حرم باز می شود
یعنی که گاه عاشقی آغاز می شود
نقاره می زنند، دلم چون کبوتری
بر گِرد گنبد تو به پرواز می شود
نقاره می زنند وُ دلم می رود به اوج
انگار عشق دردل من ساز می شود
وقتی به سمت پنجره فولاد می روم
گویی که در درون من اعجاز می شود
رو می کنم به گنبد زرد طلائیت
قفل دلم به دست شما باز می شود
رازیست در درون دل عاشقم چه خوب
افشا به یک نگاه تو آن رازمی شود
سر می نهم به شانه ی زرد ضریح تو
به گریه هر دو چشم هم آواز می شود
دل می دهد سلام به هرصبح وظهروشام
چشم دلم به عشق شما باز می شود
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
مرداد 20, 1395
درود بر شما جناب ابوطالبی ارجمند
التماس دعا
پاسخ
مرداد 20, 1395
سلام خانم خیاط پیشه گرامی
سپاسگزارم از اظهارلطف وحسن نظر سرکارعالی
سربلندباشید
محتاج دعاییم
پاسخ
مرداد 20, 1395
سلام و درود
اگر چه در مسافرت بسر می برم و مشکلات سفر اجازه ی حضور بیشتر را در محفل ادبی دوستان به حقیر نمی دهد ولی شعر زیبای شما را در وبلاگ "ماه را باید تماشا کرد و رفت" به نمایش گذاشتم.
در پناه حق شاد زی
پاسخ
مرداد 20, 1395
سلام ودرودبراستادطارق عزیز
سپاسگزارم ازاظهارلطف وحسن نظر حضرتعالی
خوش بگذرد ان شاءالله
دست تون درد نکنه .شرمنده فرمودید
خداوندنگهدارتون
پاسخ
مرداد 22, 1395
درود بر شما و احساس شما …
پاسخ
مرداد 22, 1395
درود آقای شاهنگیان بزرگوار
سپاسگزارم ازاظهارلطف وحسن نظر حضرتعالی
سربلندباشید
پاسخ
بستن فرم