🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
وقتی تمام آرزو سنگ و سراب می شود
نقشه ی باتو بودنم نقش بر آب می شود
اینجا حضور پنجره درمان شب نمی كند
حالا كه روزهای من بی آفتاب می شود
آهسته نای خسته ام آواز شور می زند
هرچه كه بیداد زدم ولی رهاب می شود
كبوتر خیال من به لانه اش نمی رسد
بی رخت آشیانه اش شبی خراب می شود
میان كوچه ی دلم پنجره ای گشوده ام
ولی دریغ میل تو مگر مجاب می شود؟
دیوار با تو بودنم چنان قطور گشته است
كه هر چه آه می كشم طعمه ی خواب می شود
یا تو بیا و تازه كن هوای شور خسته ام
یا كه ببین چگونه دل بی تو كباب می شود
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (14):
بستن فرم