🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دل خبردار که از او خبری نیست که نیست
هر اثر را نگرم زو اثری نیست که نیست
گفتم اقلیمِ هوس نیست گذارش بر دل
شورِ عشقش به دلِ رهگذری نیست که نیست
خوش چه درویشِ رها گشته ز دنیا گفتا
دولتش عشق و ز یارش نظری نیست که نیست
شمعِ پُر سوز که گریان شده بر پروانه
دیده در هجر چه بس چشمِ تری نیست که نیست
نغمهٔ عشق و وفایی که به خلوت خوانم
خرّمم زان به جفایش ثمری نیست که نیست
آتشِ در دلم از نرگسِ یارم همچون
آتشِ طور که نیکو نگری نیست که نیست
برقرارست به دیدار همی امّیدم
بیقرارش شدنم دربه دری نیست که نیست
هر شبی را سحری زاهدیا در پیشست
در پیِ شامِ فراقت سحری نیست که نیست
نیست که نیست بمعنای چنین نیست
که نباشد یعنی نفی را نفی میکند
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
اسفند 24, 1401
سلام و درود
بسیار زیباست
تیست که نیست تأکید بر نیست هم می تواند باشد
در پناه خدا 🌱🌷❤️👌👌👌👌👌👌🌷❤️🌱
پاسخ
اسفند 24, 1401
درود بر جناب طارق خراسانی بزرگوار
سپاس از لطف و عنایتی که به غزل مذکور مبذول فرمودید
سلامت و پایدار باشید
🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
پاسخ
اسفند 24, 1401
درود بر شما
زیبا سروده اید با نظر منفی
باور کنید پشت ِهر شام سیه خورشید است🌺🌺🙏🌺🌺🌿🍃
پاسخ
اسفند 24, 1401
درود بر بانوی طلعت خیاط پیشه گرامی
سپاس از مرحمت و عنایت آن بانوی بزرگوار بطوریکه از نوشته آن بانوی بزرگوار استنباط میگردد تصور فرموده اید منظور اینجانب چنین بوده است که بدنبال شب سیاه سحری وجود ندارد در حالیکه با توجه به ذیل غزل توضیح داده شد که نفی را نفی نموده ام یعنی اینگونه نیست که نباشد بعبارت دیگر یعنی هست البته در زبان عامیانه معنای نیست که نیست برابر است با اینکه اگر نیست مهم نیست ، نباشد
امید است رفع ابهام گردیده باشد
سلامت و دلشاد باشید
🌹🌹🌹
پاسخ
اسفند 24, 1401
سلام و درود تان
پاسخ
اسفند 24, 1401
درود بر جناب محمد علی رضاپور گرامی
سپاس از حضور پر مهرتان
سلامت و سرفراز باشید
پاسخ
بستن فرم