🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 نیمه شبِ عشق و انتقام

(ثبت: 243148) آذر 8, 1400 

 

در نیمه شبی که خواب می دیدم
خوابی که پُر از جنون و دهشت بود
خوابی که زنی به داسِ خون افشان
در دست گرفته و تنش رَت بود

آلوده به میل و شهوتی دیرین
آلوده به کینه ای چه خون پالا
آمیخته عشق و انتقامِ او
فکرش چه کثیف و ظاهرش والا

آن پیکرِ بی حجابِ نورانی
سیمین و سپید و نقره اَفشان است
ناگاه تلنگری به ذهنم زد
گفتم نکُند که جفتِ شیطان است

نزدیکِ من آمد و لبانش را
چسباند به گونه و به لبهایم
او خرمَنِ سالیانِ عُمرم را
آتش زد و مانده بر لبان وایَم

ناگاه به ضربتی پُر از کینه
با داس به سینه و به قلبم زد
این قصه ی عشق و انتقام اوست
رانده شده، آدم این چنین شد رَد

در نیمه شبی که خواب می دیدم
خوابی که مرا به رعشه می ترساند
خوابی که تمام جسم و جانم را
در لرزه و غرق در عرق گرداند

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا