🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
شده آیا به وقت دلتنگی ،بشمری روزهای هجران را
هی بگویی مگر نمی بیند ،گریه های شبیه باران را
تو شدی غرق غم از این دوری ،او فقط در مدار بی دردی
مثل ابر عظیم باران زا ،که نمی بیند این بیابان را
فاصله پشت فاصله انگار ،هست دیوار بین من با او
دوست دارم بریزد این دیوار،تا ببینم من آن خیابان را
اینکه از راه دور می آیی،چمدانی پر از گل سوسن
با تو دیگر خزان نمی بینم هدیه می آوری بهاران را
این غم لعنتی که می آید ،روزه ای از سکوت می گیرم
واژه ها ی غزل خودش گوید ،شرح درد و غم فراوان را
هر چه گویم از این همه محنت ،باز در قالبم نمی گنجد
مثنوی هم نمی تواند گفت ،شرح یک پاره از هزاران را
#پناهنده
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
اسفند 4, 1402
درود
زیبا و پراحساس سروده اید
🙏⚘🌺❤🙏
رقص قلمتان مانا
پاسخ
اسفند 4, 1402
درود بر شما .سپاسگزارم
پاسخ
بستن فرم