🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
هر کسی در کار دل استاد نیست
هست شیرین و کسی فرهاد نیست
روزگارش را به زشتی یاد کرد
آن که از او روزگارش شاد نیست
ظلم و استبداد حرفی دیگر است
راستی، سرو چمن آزاد نیست؟
من کتابِ برکه ها را خوانده ام
کارشان جز ناله و فریاد، نیست
بی خیالی عالمی دارد، ولی
آدمی بازیچه ی هر باد نیست
آن که از غیرِ خدا دارد امید
آگه از سر چشمه ی امداد نیست
در چراگاهِ غزالانِ غزل
شکر ایزد دیده ام صیاد نیست
شد دل آخر آن خراب آبادِ غم
هیچ بهتر زین خراب آباد نیست
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):