🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
شبی از توده ی توسن خاکسترم
روی نت غبار
نواخته می شوم…
سراسر ششهای شب
از پرآ کند گی ا م پر می گشت…
از صهبای صبحم
موسیقای مستی ام
شبیخون زده به تاری دشت،
جنون دامن پر می کرد…
ازسپید و زرد
به سرخم
روی می شست چون سحر
سر خم می کرد …
بر گردن فراز نشانم بود
روی دوش قلّه
آوازم با تم سپید گلگون پر پر …
خاکسترم ، خاکسترم
قصیده داشت رنگین بلند
از هزار و یک شب
واین در وا پسین روز های من
بر زبان شعله
در گوش نازک نسیم
به تلاوت می رفت …
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):