🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 «هنوز هم ، با لهجه ی خودم سیگار می¬کشم»

(ثبت: 264904) آبان 1, 1402 

 

این همه نفس در شرحی بی نهایت
در جلوه ای نوین از نمایش که در بی نهایت خود رنج می کشند
جهانی قفس در بالِ پرنده گان مهاجر
که پاریس را با قدم های تجریش سپری می کنند
این همه پَر که پروازِشان دیر به خانه می رسد
و این سوتر ازآن سوتر
جنگلی پُر از تشویش بر شاخه های گوزن زندگی می کند
و عقاب قرن هاست که
بر مچِ خود ساعت نمی اندازد
این جا کلمات یک ریز یکدیگر را
یکی از دیگر را نگاه می کنند
و هیچ جمله ای ساعت اش را کوک نمی کند
و حرف ها بیش از سطر حزبِ بادند
بگذار سه نقطه از جمله ای باشیم
که
بی زمان شعر می شود
ای انسان
بنگر به دو چشمِ خود
آنگاه که در فراموشی خود خاموش می شوند
بنگر به کمالِ کالِ خویش
که تام و تمام خودش را قبول دارد!
ای بهار
تو هنوز زیبایی
و من باران را بیش از پیشِ تو دوست دارم
هر جای من که باریدی
اردی بهشتی از شعر شکوفا شد
قراربود که سال زودتر از دروغ به صداقت برسد
و خوشبختی هفته رَهروی، از راهی راه باشد
اما
جمعه برگونه ی برگ ها عریان است
بی خیال از خیالِ خال
گویند که سکانس دوم ِفقر
با نامِ سی نِما از سینما در حال پخش است
اما صندلی ها در نگاهِ خود:«بی نگاه» پیر می شوند
و فردا در چشم عصر
روزنامه روی خودش را روتیر می کند
و می¬گوید:« امشب آسمان دروغ بارید
و ماه تولدش رادر تاریکی شب برگزار کرد»
و شایستگی اشک ها در باغِ آفتاب به تاراج رفت
رفت…
زندگی بدونِ هیچ تن پوشی به میهمانی کلمات رفت
و بالباسِ گرسنه به خانه برگشت
و دراین بین
دیوارهای شهر تبعید عشق را جشن گرفتند
آه انسان آنسان که می¬میری
این همه کلمه ی آواره را به کجا می بری؟!
وقتی کاخ با وارونگی خود خاک می شود
هنوز هم ، با لهجه ی خودم سیگار می کشم
و گریه های زمستانی را با گویش فصل آشتی می دهم
در چهارراه دلدادِگی
دل شوره ای گیسوی کهنه اش را باز می کند
و اسفند بر مُچِ دست ها
آخرین روزهای دقیقه را پاس می دارد
…………………!
دهان بی پاسخ می ماند
وقتی در تنِ حرف هزاران نقطه زندانی است!

 

عابدین پاپی (آرام)
از دفترِ شعر: مثل یک مثالِ ساده که رنج می¬کشد
3/7/1402
کرج

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. درودها شاعر اندیشمند
    جناب پاپی اشعارتان بسیار زیباست واقعا لذت بردم بسیار عالی
    ….
    و عقاب قرن هاست که
    بر مچِ خود ساعت نمی اندازد
    این جا کلمات یک ریز یکدیگر را
    یکی از دیگر را نگاه می کنند
    و هیچ جمله ای ساعت اش را کوک نمی کند
    و حرف ها بیش از سطر حزبِ بادند
    بگذار سه نقطه از جمله ای باشیم
    که
    بی زمان شعر می شود
    ای انسان
    بنگر به دو چشمِ خود
    آنگاه که در فراموشی خود خاموش می شوند
    بنگر به کمالِ کالِ خویش
    که تام و تمام خودش را قبول دارد!
    ای بهار
    تو هنوز زیبایی
    و من باران را بیش از پیشِ تو دوست دارم
    هر جای من که باریدی
    اردی بهشتی از شعر شکوفا شد
    ….
    عابدین پاپی

  2. مهرداد مانا

    آبان 2, 1402

    درود بر پاپی شیرین زبان
    نگاه و بیانی خاص دارید که ای کاش کمی روانتر سروده می شد . گاهی حس می کنم ریتم کار کند است

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا