🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
جگرم سوخت ز بد عهدی خونین جگران
چه کنم نیست خماری که خورم با دگران
من که سر بسته بگویم سر و سودای خیال
بیشتر رنج برم خسته راهم نگران
گر چه شیرین به من و دوست خیانت ها کرد
فاش سازم که مجاز است ره نوسفران
من به یک تیشه قناعت کنم و او مقتول
من به دست خودم و اوست به دست پسران
قاتل عشق حقیقت شنوی او باشد
عاملان را بکُشم کُشته عشقند سران
عشق در جامعه ما رنگ حیایی نبود
ساده تر گشته ره عشق به نوشین روان
والیا خیمه عاشق به سماوات بری
چون ببینی همه افتاده و کوته نظران
ولی اله بایبوردی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):
تیر 18, 1398
درود فراوان بر شما جناب بایبوردی گرانقدر🌹🌹🌹
هر چه فرسته هایتان تازه تر می شوند، قدرت ادبی شان برجسته تر می شود. سپاس
پاسخ
تیر 18, 1398
سلام استاد رضاپور ارجمند
سپاس از همراهی تان ….
💐🌿🍃💐
پاسخ
تیر 18, 1398
سلام چقدر عارفانه عاشقانه جانسوزی واقعا احسنت استاد عالییییییییییییییییییی
پاسخ
تیر 18, 1398
سلام مسیحای عزیز
سپاس از همراهی تان 💐
🌿💐🌿
پاسخ
تیر 19, 1398
سلام استاد بزرگوارم جناب بایبوردی عزیز
دلنشین است
زیرا دل سرورده است
عالی و پر معنی
درود برشما
🌺🌺🌺
پاسخ
تیر 19, 1398
سلام استاد ارجمند جناب رضائی گرامی
سپاس از همراهی تان …
شادکام باشید به مهر🌸
💐🌺💐
پاسخ
تیر 19, 1398
سلام و درود
اثری زیبا و پر از درد
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏🌿
پاسخ
تیر 19, 1398
سلامی چو بوی بهار به استاد ارجمند جناب خراسانی والامهر
سپاس از همراهی تان …
دردی که درمانش با ذکر ، تسکین می یابد .
شادکام باشید .
💐💐🌸💐💐
پاسخ
بستن فرم