محمد- علی زرندی( محمد علییاری)
![محمد- علی زرندی( محمد علییاری)](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2022/12/۲۰۲۲۰۸۰۵_۱۷۰۱۱۷-e1670640359693.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آیند و روندِ واژه در من
زآینهی آن مه حصاری ست
اندوه که میچکد از واژه
زآبشخورِ زخمهای کاری ست
این درد که می کُشد کلامم
چون درد، به وقت جان سپاری ست
این بغض که می بُرد صدایم
از آتش هجر و بی قراری ست
مغفولی عقل بی تعقل
از چهرهی چون مه شکاری ست
خون مردگی فتادهِ در دل
از تیرِ نگاه آن تتاری ست
این نور که می دمد ز مشرق
زان مهرِ نشستهِ در عماری ست
این می که به صبح می گسارم
از شبنم روی دوست جاری ست
هرچند خیال او قریب است
اما دل من به سوگواری ست
خونی که از واژه می چکد حال
بر دفتر من، چو لاله زاری ست
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (1):
بستن فرم