🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
جانِ من هستی و هرجا بروی همراهت
عاشق آن دلِ عاشق شده ی آگاهت
نه منم راه نشین تو، که عشاق جهان
همه مدهوش فتادند چه خوش در راهت
درِ درگاه تو را می زنم آخر روزی
تا در آیم به سرا پرده ی آن درگاهت
دل بریدم ز بهشت و به جهنم خشنود
به دو عالم ندهم آن رُخِ بِه از ماهت
به خداوند که می میرم اگر آه کشی
من نباشم نگرم پاره ی جانم ، آهت
هرکه در چاهِ کرامات تو افتد، دانم
سر ز خورشید فراتر ببرد از چاهت
طارق خراسانی
11 دی 1398
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
دی 12, 1398
با سلام و دورد خدمت شما بزرگوار
شعر بسیار زیبایی بود مخصوصا بیت آخر
🌹🌹🌹🌹🌹
هرکه در چاهِ کرامات تو افتد، دانم
سر ز خورشید فراتر ببرد از چاهت
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
دی 12, 1398
دل بریدم ز بهشت و به جهنم خشنود
به دو عالم ندهم آن رُخِ بِه از ماهت
رخ زیبای نگار خود بهشتی است از جنّت زیباتر…
دلنمیراد استاد خراسانی گرانقدر
سپاس
تقدیمی : 🌈
سمت آن جلوه جان شاد به دور از خصمی
گر روان می رود همراه به دور از جسمی
پرده از رخ بکشد طلعت جانی رؤیت
پرده داری بکند ناز ، به دور از خشمی
ولی اله بایبوردی
12 / 10 / 1398
🍃🍃🌿💐🌿🍃🍃
پاسخ
دی 12, 1398
🌷در پناه خدا
پاسخ
بستن فرم