🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
گذشتم
از همواریِ حوصله بَرِ دشتها
تنگنایِ تندِ دره ها را افتان وُ خیزان
با کم و کاست
اما سرانجام به سر رساندم
گاهی زمستان
بردباریم را سخت می آزمود
گاهی خزان
خصمانه می فشرد شاهرگِ حیاتم
حاشا!! حاشا!!
اگر دلشورهٔ تسلیم چون تنبانی
به توجیه نشسته باشد هراسم را
افسوس….. اما
از پسِ این پرداخت و گداخت
غایتم آن بزرگ باختی باید باشد که دهر
سرانجام…..روزی
همه هستی ام را در غبارِ نیستی
نهان چنان کند که
دگر به دنیا…. نامم را
حتی کودکانِ بازیگوش از سَرِ کَیف و تمسخر
نیارند به زبان …
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
اردیبهشت 6, 1402
درود و ارادت جناب خانمحمدی
🌹🌹
پاسخ
اردیبهشت 6, 1402
هزاران درودتان باد ارجمند و گرانمایه زنده و پاینده باشید
پاسخ
اردیبهشت 6, 1402
سلام و درود
دعا می کنم عمر با عزتتان طولانی و نام پاکتان بر جریده عالم جاودانه گردد.
بسیار زیبا ست
در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌👌🌹🌱
پاسخ
اردیبهشت 6, 1402
بسیار سپاس از لطفتان استاد ارجمندم زنده و پاینده باشید
پاسخ
اردیبهشت 6, 1402
سلام و درود
امید که غایت، باخت نباشد و رستگاری باشد
پاسخ
اردیبهشت 6, 1402
بسیار سپاس از لطفتان ارجمند و گرانمایه زنده و پاینده باشید…. مرگ از منظر بیولوژی منحصرا یک باخت است
پاسخ
بستن فرم